بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگران نباش! زندگی کن… | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نگران نباش! زندگی کن…

بریده‌هایی از کتاب نگران نباش! زندگی کن…

نویسنده:دیل کارنگی
انتشارات:پندار تابان
امتیاز:
۴.۳از ۳۸ رأی
۴٫۳
(۳۸)
« بالاخره در دوران آموزش هر آدمی، زمانی خواهد رسید که او یقین می‌کند حسادت بی‌خبری است؛ تقلید خودکشی است؛ این که چه خوب و چه بد، باید خودش را به عنوان سرنوشتش بپذیرد؛ این‌که با وجود آن‌که هستی پهناور پر از بذر نعمت است، هیچ خوشه‌ای از آن او نمی‌شود، مگر از طریق زحمتی که روی تکه زمینی می‌کشد که برای کشت به او ارزانی شده. قدرتی که در او وجود دارد، چیز تازه‌ای در طبیعت است، و هیچ‌کس غیر از خودش نمی‌داند که چه کارها که می‌تواند بکند، و خودش هم تا زمانی که امتحانش نکرده، به معنای واقعی نخواهد دانست ».
خوش
امرسون گفته است: « آدمی همان چیزی است که در تمام طول روز به آن فکر می‌کند. »
خوش
پس راه روبه‌رو شدن با انواع نگرانی‌ها و حل آن‌ها چیست؟ چاره کار یادگیری سه قدم اساسی در تحلیل مشکلات است. این سه قدم عبارت‌اند از: ۱. واقعیت‌ها و حقایق عینی را جمع‌آوری کن. ۲. آنها را تجزیه و تحلیل کن. ۳. به یک نتیجه و تصمیم مشخص برس و سپس بر اساس تصمیم عمل کن.
سید حسین
زندگی را دوست داری؟ دوست داری عمر طولانی بکنی و از سلامت خود لذت ببری؟ در این‌جا می‌گویم که چطور این کار را بکنی. دوباره سخن دکتر الکسیس کارل را تکرار می‌کنم: « کسانی که در اوج آشوب شهرهای مدرن آرامش درونی خود را حفظ می‌کنند از بیماری‌های عصبی مصون هستند ».
سید حسین
آرامش و تجدید قوا بهترین و مؤثرترین تجدیدکننده نیرو و انرژی تو عبارتند از: مذهب، خواب، موسیقی، و خنده‌ی سالم. به خدا ایمان داشته باش؛ یاد بگیر درست بخوابی؛ به موسیقی خوب و دلنواز گوش بده؛ جنبه‌ی‌شاد و خوب زندگی را ببین؛ آن‌گاه شادی و سلامتی از آن تو خواهد بود.
سید حسین
صادقانه بگویم من‌ترجیح می‌دهم یک آدم بی‌خیالِ بدون هیچ مسئولیتی باشم، تا این‌که با تلاش برای اداره‌کردن یک خط آهن یا یک شرکت تولید سیگار سلامتم را در چهل و پنج سالگی نابود کنم.
سید حسین
در را به روی گذشته ببندید! ... بگذارید گذشته در گورش بخوابد ... در را به روی دیروزهایی ببندید که راه را به سوی مرگ خاکی برای احمق‌ها هموارکرده‌اند. بار آینده که به بار دیروز اضافه شده و امروز حمل می‌شود، قوی‌ترین تزلزل را به وجود می‌آورد. در را به همان محکمی که روی گذشته بستید به روی آینده هم ببندید ... فردا همین امروز است ... فردایی وجود ندارد. روز رستگاری انسان اکنون است. اتلاف انرژی، پریشانی روانی، و نگرانی‌های عصبی قدم به قدم آدمی را که نگران آینده است دنبال می‌کنند ... پس تیغه‌های عظیم عقبی و جلویی را ببندید و آماده باشید تا عادت زندگی در « اتاق‌های ضد زمان » را بپرورید.
سید حسین
پانزده کلمه‌ای که در بهار ۱۸۷۱ خواند از توماس کارلایل بود که به او کمک کرد زندگی عاری از نگرانی را بگذراند: « وظیفه‌ی اصلی ما انجام کارهایی است که دم دست هستند، نه کارهای نامعلومی در دوردست‌ها ».
سید حسین
شکست در رسیدن به یک هدف مشخص، و ناتوانی در دست کشیدن از چرخیدن دیوانه‌وار به دور خود است که آدم‌ها را به بحران روانی و زندگی کردن در جهنم می‌کشاند.
خوش
‹با حقیقت روبه‌رو شو! دست از نگرانی بردار! بعد کاری درباره‌اش بکن!› »
خوش
خودم گفتم: ‹باید فوراً این نگرانی را تمام کنی. تو از پس نگرانی برنمی‌آیی. تنها چیزی که داری قیافه‌ات است، و نگرانی آن را نابود خواهد کرد!› »
خوش
بهترین و مؤثرترین تجدیدکننده نیرو و انرژی تو عبارتند از: مذهب، خواب، موسیقی، و خنده‌ی سالم.
خوش
آیا کسی که دارد هزینه‌ی پیشرفت کاری‌اش را با زخم معده و مشکل قلبی می‌دهد سود کرده است؟ چه سودی به حال کسی خواهد داشت، اگر همه‌ی دنیا را به دست آورد ـ و سلامتی‌اش را از دست بدهد؟
خوش
شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی‌ست هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی‌ست احوالِ جهان و اصلِ این عمر که هست خوابی و خیالی و فریبی و دمی‌ست
خوش
دانته می‌گوید: « فکر کن که این روز هرگز به سپیده‌دم دیگری نخواهد رسید ». زندگی با سرعت حیرت‌انگیزی دارد از دست می‌رود. ما با سرعت نوزده مایل در هر ثانیه داریم در فضا به شتاب پیش می‌رویم. امروز، باارزش‌ترین دارایی ماست؛ تنها دارایی قطعی ماست.
خوش
« وظیفه‌ی اصلی ما انجام کارهایی است که دم دست هستند، نه کارهای نامعلومی در دوردست‌ها ».
خوش
همین‌طور که داری این کتاب را می‌خوانی، به خاطر داشته باش که تو فقط تلاش نمی‌کنی مقداری اطلاعات به‌دست آوری، بلکه داری تلاش می‌کنی عادت‌های جدید در خودت شکل بدهی. بله، تو در حال تمرین شیوه‌ی جدیدی از زندگی هستی که مستلزم گذر زمان و ثبات قدم و تمرین روزانه و تحمل سختی است.
خوش
« از آن روز به یاد ماندنی که آن دکتر ارتش این توصیه را به من کرد، آن فلسفه را در زندگی‌ام به کار برده‌ام. هر بار یک دانه شن ... هر بار یک کار
taymaz
« تد، می‌خواهم به زندگی‌ات به چشم یک ساعت شنی نگاه کنی. می‌دانی که هزاران دانه‌ی شن در بالای ساعت شنی وجود دارد و همه‌ی آن‌ها آرام و آهسته از گردن باریک وسط آن می‌گذرند. من و تو هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم تا بدون آسیب‌رساندن به ساعت شنی باعث شویم بیش از یک دانه ماسه هر بار از این گردن باریک رد شود. من و تو و هر کس دیگری هم مثل این ساعت شنی هستیم. وقتی صبح شروع به کار می‌کنیم، صدها کار هست که احساس می‌کنیم باید آن روز آن‌ها را انجام دهیم، ولی اگر هر دفعه فقط یکی از آن‌ها را نگیریم و نگذاریم که در طول روز، مثل دانه‌های ماسه که از گردن باریک ساعت شنی عبور می‌کنند، آرام و آهسته بگذرند، بی‌تردید ساختار فیزیکی یا روحی‌مان را درهم می‌شکنیم »
taymaz

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۹
۲۰
صفحه بعد