هی دوست من!
چگونه از آزادی حرف میزنی
وقتی عقابی در قفس داری!
گندم
انگار بلوری از یخ بود
اسمت
از دهانم افتاد و شکست
چقدر سخت است
نگهداری از یادگاریها!
𝐒𝐚𝐧𝐚𝐳...♡
من دنیای واقعی را دوست دارم
زیستن در ناممکنها
بیهوده و غم انگیزاست
نمیشود از رنگ دریا ماهی گرفت
نمیشود از عکس درختان، میوه چید
برکههای رؤیا
پرندگان را سیراب نمیکنند
مرا ببخش!
فراموشت کردم
نمیتوانستم
به دیواری در دوردستها تکیه کنم!
قاصدک( پارسا)
زیر سقفهای کاذب
چقدر خندهدار است
ماهیگیری از آکواریوم
و بعد
ساعتها از دریا حرف زدن
چقدر خندهدار است
حرفهای بعضی از آدمها
در باره بعضی از چیزها.
emty_00
دستهای تو
یادگاریهایی شگفتانگیزند
از سکونت ماه بر خاک
وقتی زندگی تاریک میشود
به دستهای تو فکر میکنم
وفتی کارها گره میخورند
درها باز نمیشوند
به دستهای تو فکر میکنم
دستهای سفید تو
بالهای منند
برای فرار از زمین در روز مبادا
به دستهای سفید تو فکر میکنم!
Moongirl
ای آخرین چراغ
خاموش نشو!
سیما
تو را از یاد بردیم
مثل زخمی که بر تنمان بود و خوب شد
Gloria
کسی که امید دارد
فقیر نیست
همیشه چیزی دارد
farnaz Pursmaily
هروقت که از تو حرف میزنم
چشمهایم به ستاره بدل میشود
دهانم به گل سرخ
هر وقت که از تو حرف میزنم
نور و رهایی
به رگهایم میدود
مطمئنم
یک روز که از تو حرف میزنم
بال در آورده
از اینجا پرواز خواهم کرد.
FAtheme
عقابی در قفس
آزادی چیدن گل نیست
نچیدن گل است
گل میخواهد زندگی کند!
آزادی
تفسیری از آزادی نیست
خود آزادیست.
آزادی پاک کردن این شعر نیست
نخواندن این شعر است
هی دوست من!
چگونه از آزادی حرف میزنی
وقتی عقابی در قفس داری!
SaraKu