بریده‌هایی از کتاب بوی گندم

یک نفر با دل من می گوید او همین نزدیکی مثل خورشیدک زلف افشانی بذر نوری به زمین پاشیده و چه زیبا به شب خستهٔ من تابیده و در اندیشهٔ من کودکی با همهٔ دلتنگی روی یک فرش پر از نقش خیال دست در دست عروسک‌هایش خوابیده

تویی تنها تویی آرام و امّیدم خدایا مهربانِ من نگیر از من نگاهت را اگرچه این دلِ دیوانه ام گم کرده راهت را نگیر از دخترِ مهتاب، ماهت را خدایا دوستت دارم تو می دانی سیه رویم ولی در اوج تاریکی مسیر روشنی سمت تو را جویم تن هر گل که می بویم

بگو ای نازنین دلبر تو از این دل چه می خواهی؟

شاید اینجا باشد در همین نزدیکی در دل ثانیه ها شاید اینجا، ا کنون یار در یک قدمیست...

خدایا دوستت دارم تو می دانی سیه رویم ولی در اوج تاریکی مسیر روشنی سمت تو را جویم

چه کسی می داند در سر قاصدکی خسته که در پنجهٔ باد مست و دیوانه و شاد می رود سوی سپیدار کهن چه خیالی خفته

تو می دانی که من از شعر چشمان تو سرشارم و این عاشق شدن در زیر باران را شدیدا دوست می دارم

رقص باران روی شیشه قصهٔ فرهاد و تیشه می شود قلبم مصمم عاشقت باشد همیشه

به دل شور عجیبیست ندارم سرِ آرام عجب حال غریبیست که هر شام به لب ذکر حسین است به دل حسرت بودن نفسی در شب بین الحرمین است خدیا برسی کاش به دادم که فِتادم عقب از قافلهٔ عشق

به تن سبز بهار و به تنهایی پاییز قسم به سپیدی دل دانهٔ برف و به آن لحظهٔ شیرین دل انگیز قسم که گلی در بغل شاپرکی می خندد و به آن لحظه که دل در به روی همه کس غیر خدا می بندد عشق، پیراهن مهتاب به شب پوشانده و سحرگاه هم آواز نسیم چه غزل ها خوانده

هیچ می دانستی تو به اندازهٔ باران ِخدا زیبایی؟

آتشی از عشق خواهم زد به این عالم

به دل شور عجیبیست ندارم سرِ آرام عجب حال غریبیست

چشمان سیاهِ تو که دیدم به دلم زلزله افتاد

دلم از تو سرودن در فضای باز می خواهد

عاشق شد برید از خود

دلم یک آسمان پرواز می خواهد دلم یک دلنشین آواز می خواهد دلم تنگ است می دانی که آهنگ صدایت را به جای نغمهٔ هر ساز می خواهد دلم دمساز می خواهد دلم از تو سرودن در فضای باز می خواهد هوای گلشن و مهتاب و سروی ناز می خواهد دلم افشای آن عشقی که شد یک راز می خواهد بیا ساقی که دل یک جرعه از آن جامِ مستی ساز می خواهد

شاید امشب به زمین شعر تری می بارد

من به یادت هستم وقت آوازِ پر از مهر همه چلچله ها

مهرت مثل اقیانوس تو باشی شب پر از فانوس ای زیباترین، شیرین ترین مادر ندیدم مادری را از تو عاشق تر تو از جنسِ نسیمِ صبح دریایی چون چشمه، شکیبایی مادر، مهربان من ممنونم که اینجایی