بریدههایی از کتاب بوی گندم
۴٫۴
(۵۸)
باز نجوای دلم نام کسی هست که سرمست تر از باد خزانیست و چون سرو جوانیست که دردست به جز عشق ندارد …خبرم هست زِ باران دو چشمش که ببارد...و مرا حسرت دیدار دو تا نرگس شهلاست... دلش وسعت دریاست و من منتظرم تا که زمانی به زبانی که دلت خوب بفهمد همه آوازِ دل خسته خود را به تو گویم که بدانی همه دنیاست برای منِ عاشق آن، دو جادو و دو ابروی کمانی.... و هم اکنون که من اینجا و تو آنجا و به هم دور و به دل شور و زِ هر میکده مهجور و در اندیشهٔ مان ترسِ زِ فرداست... بیا تا زِ سرِ مهر و صداقت، به نهایت، به خداوند کریمی که به دل داد محبت و چه زیباست... همه راز دل خویش بگوییم و بجوییم مسیری به وصالی که خیالی دگرم نیست جز این عشق و این نیست برای من و تو فکر محالی
کاربر ۲۷۰۸۳۵۸
بگو ای نازنین دلبر
تو از این دل چه می خواهی؟
که خون است از غم دوری
شبِ تاریک مهجوری
نه مهتاب درخشانی
نه یک فانوس پرنوری
بگو مقصد کجا شاید
پریشان تا به کی باید؟
مرتضی ش.
لحظه ای آخر بنگر زندگی ام سوخت از این آه... از این عشق...چه باید بکند این دل تب دار که بی یار غریب است و چه گویم که طبیب است خودش در غم بیمار
مرتضی ش.
ای آسمان ای آسمان
تب دارم امشب
تا سحر بیدارم امشب
آتشی از عشق خواهم زد به این عالم
پریشان است چون حالم
مرتضی ش.
خدایا مهربانِ من
نگیر از من نگاهت را
اگرچه این دلِ دیوانه ام گم کرده راهت را
نگیر از دخترِ مهتاب، ماهت را
خدایا دوستت دارم
تو می دانی سیه رویم
ولی در اوج تاریکی
مسیر روشنی سمت تو را جویم
تن هر گل که می بویم
خدایا دوستت دارم
مرا امشب بگیر از من
که دل گردید سیر از من
پذیر این یا رب و این یا مجیر از من
tasnim
آسمانت آبی
لحظه هایت آرام
روزهایت باشد
خالی از دلتنگی
خالی از ریزش بارانِ غم و ابر سکوت
از خدا می خواهم
لحظهٔ پاک قنوت
که تو آرام و شکیبا باشی
که بتابی همه وقت
مثل یک تکهٔ ماه
که شود سهل برایت
همه دشواریِ راه
tasnim
یک فنجان لبخند
همین که تو باشی
من باشم
یک فنجان لبخند
و یک قوری که از عشق قل قل کند
کافیست
خوشبختی جز همین لحظه های مهربانی نیست
تو باشی
من باشم
و قدری گل سرخ
farhadfery
احساس
من پراز احساسم
پرم از عشق و تمنای بهار
و تو را می خواهم
بر دل تشنه ام امشب تو ببار
لذتی دارد این
عشق و پروانگی و شیدایی
هیچ می دانستی
تو به اندازهٔ باران ِخدا زیبایی؟
farhadfery
من تو را حس کردم
در همین نزدیکی
زیر آن سقف کبود
و صدای تو مرا خواند به خود
مثل یک زمزمهٔ مبهم رود
و دلم را لرزاند
آن گل آبی احساس که در دست تو بود
من تو را حس کردم
مثل یک تجربهٔ خیس شبی بارانی
آمـيـنْٖ
باز نجوای دلم نام کسی هست که سرمست تر از باد خزانیست و چون سرو جوانیست که دردست به جز عشق ندارد …خبرم هست زِ باران دو چشمش که ببارد...و مرا حسرت دیدار دو تا نرگس شهلاست... دلش وسعت دریاست و من منتظرم تا که زمانی به زبانی که دلت خوب بفهمد همه آوازِ دل خسته خود را به تو گویم که بدانی همه دنیاست برای منِ عاشق آن، دو جادو و دو ابروی کمانی.... و هم اکنون که من اینجا و تو آنجا و به هم دور و به دل شور و زِ هر میکده مهجور و در اندیشهٔ مان ترسِ زِ فرداست... بیا تا زِ سرِ مهر و صداقت، به نهایت، به خداوند کریمی که به دل داد محبت و چه زیباست... همه راز دل خویش بگوییم و بجوییم مسیری به وصالی که خیالی دگرم نیست جز این عشق و این نیست برای من و تو فکر محالی
♡sana.m♡
و این عاشق شدن در زیر باران را
شدیدا دوست می دارم
Autumn
تو ای انسان
چه می خواهی
که هر دم می بری از خاطرت پروردگارت را
که در اوج خزان
از من نمی خواهی بهارت را
m.gh.t
عشق از روزِ ازل عابر تنهایی بود
m.gh.t
چه راحت می شود با تو
پر از آرامشِ دلچسبِ دریا شد
m.gh.t
ای زیباترین، شیرین ترین مادر
ندیدم مادری را از تو عاشق تر
m.gh.t
زندگی کوتاه است
قدر باید دانست
m.gh.t
باز کن پنجره را
تا نسیمی که در آن عطرِ خوشِ خاطره هاست
تن احساس تو را لمس کند
m.gh.t
دلم تنگ است می دانی
که آهنگ صدایت را
به جای نغمهٔ هر ساز می خواهد
m.gh.t
تو می آیی...
نگاهت گرم
در چشم سیاهت شرم
قدم هایت ولیکن سخت می لرزد
دلت از روزهای پیش رو انگار می ترسد
و من آرام و غمگینم
تو را از دور می بینم
که می آیی..
بگو با من که می مانی
و آواز محبت را
برای قلب من هر لحظه می خوانی
تو می دانی
که من از شعر چشمان تو سرشارم
و این عاشق شدن در زیر باران را
شدیدا دوست می دارم
Hnikmli
و در اندیشهٔ من
باغی از شعر و غزل روییده
m.gh.t
حجم
۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان