بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوی گندم | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوی گندم

بریده‌هایی از کتاب بوی گندم

نویسنده:نگین آل آقا
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۸ رأی
۴٫۴
(۵۸)
من به یادت هستم وقت آوازِ پر از مهر همه چلچله ها وقت پروازِ شبِ شب پره ها وقت دلتنگی آغاز سفر وقت بیداری شیرین سحر من به یادت هستم وقت آرامشِ تب دارِ غروب چه شمال و چه جنوب هر کجا باشم عزیزم من به یادت هستم
دختر دریا
منم و یاد تو هر شب همه شب نام تو بر لب به لبم واژه بسوزد بس که در تابم و در تب تب من آتش هجران و ز هجران تو گریان و در این حال پریشان و غمت آمده مهمان شده در دل تو کجایی همه حاصل همهٔ بود و نبودم ز نگاه تو سرودم من ِ بی دل نام تو حک شده بر آب و گل آری زِ ازل مست تو بودم
دختر دریا
لحظه هایم همه بی رنگ تر از آینه هاست و سکوتی سنگین سایه انداخته بر خلوت من به تو می اندیشم فکر تو برده زِ کف طاقت من بی تو در خلوت و تنهایی خود به تو می اندیشم عشق اینجاست کنارم به لبش آوازیست که سکوتم را هر لحظه به هم می ریزد
دختر دریا
دلت هر وقت گرفت چشم کن ابر و ببار سبک و راحت و شاد مست و بی خانه چو باد
اسماء
کودکی با همهٔ دلتنگی روی یک فرش پر از نقش خیال دست در دست عروسک‌هایش خوابیده باز اندیشهٔ من پر از عطر بهاریست که دیوانه شدم آسمان را دیدم یک بغل میخک و مریم چیدم با دلِ آبی ِ باران تو همخانه شدم
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
او همین نزدیکی مثل خورشیدک زلف افشانی بذر نوری به زمین پاشیده و چه زیبا به شب خستهٔ من تابیده و در اندیشهٔ من
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
لاله زار لاله زاریست در اندیشهٔ من که در آغوش نسیم چشم بگشوده تو را می بوید در میان تنِ عریانی پاییز تو را می جوید و در اندیشهٔ من باغی از شعر و غزل روییده یک نفر با دل من می گوید
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
لاله زار لاله زاریست در اندیشهٔ من که در آغوش نسیم چشم بگشوده تو را می بوید در میان تنِ عریانی پاییز تو را می جوید و در اندیشهٔ من باغی از شعر و غزل روییده
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
من تو را حس کردم در همین نزدیکی زیر آن سقف کبود و صدای تو مرا خواند به خود مثل یک زمزمهٔ مبهم رود و دلم را لرزاند آن گل آبی احساس که در دست تو بود من تو را حس کردم مثل یک تجربهٔ خیس شبی بارانی مثل یک گردش آرام نسیم
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
حس کردم در همین نزدیکی زیر آن سقف کبود و صدای تو مرا خواند به خود مثل یک زمزمهٔ مبهم رود و دلم را لرزاند آن گل آبی احساس که در دست تو بود من تو را حس کردم مثل یک تجربهٔ خیس شبی بارانی مثل یک گردش آرام نسیم
کاربر ۵۳۳۵۳۱۸
مثل آن لحظهٔ شادی که گذشت مثل آن قُمری سبزی که پرید مثل آن آهوی شیرین که گریخت از پریشانی دشت غصه هم می گذرد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
تو ای انسان کجا هستی؟ چرا ما را نمی خوانی منم پروردگار مهربانت دوستت دارم
♪♪روشن ♪♪
با تو دل پروانه شد
|ݐ.الف
ای که خورشیدِ شبِ تار منی آسمانت آبی لحظه هایت آرام
|ݐ.الف
و در اندیشهٔ من کودکی با همهٔ دلتنگی روی یک فرش پر از نقش خیال دست در دست عروسک‌هایش خوابیده
|ݐ.الف
و در اندیشهٔ من باغی از شعر و غزل روییده
|ݐ.الف
در جرم عشق و عاشقی با من تو همدستی بیا
|ݐ.الف
مثل یک پیله که می بیند خواب خوابِ پروانه شدن شاد می چرخم و می خوانم باز از همه لذتِ دیوانه شدن
|ݐ.الف
حس و حالی دارم مثل یک شاخهٔ نازک که به یک گردشِ آرامِ نسیم شاد و می رقصد و از غصه بسی بیزار است
|ݐ.الف
خانهٔ مستی و دیوانگی و عشق و جنون شاید اینجا باشد در همین نزدیکی در دل ثانیه ها
|ݐ.الف

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان