زندگی کوتاه است
شاد باید شد و دید
آمـيـنْٖ
من تو را حس کردم
مثل یک تجربهٔ خیس شبی بارانی
mah.gh
غصه هم می گذرد
مثل این رنگ سپیدی که در آب
انعکاسیست زِ مهتاب و نباشد فردا
می رود ماه به خواب
می نشینم لب حوض
می دهد گل سبدِ سبزِ خیال
سحر آمد سحری دیگر و نیست
غصه ای بر لبِ آب
مثل این است که یک باره رسید
میوه ای نارس وکال
Golam
شدم غرق پریشانی
و می دانم که می دانی
Autumn
دل من تنگ تر از غنچهٔ تب کردهٔ این باغچه هاست
m.gh.t
دل من خسته ز هر پروازیست
m.gh.t
همه جا در پی مرهم، روم اما تویی آن داروی دردی که من آن عشق بنامم و بدانم که به غیر از تو ندارم کس دیگر که مرا مایهٔ درمان بُوَد و هم نفس جان و دلم دید به چشمان تو ایمان و چه لرزید از آن برق نگاهت...چه به روز دلم آورد دو چشمان سیاهت که هنوزم که هنوز است نگاه من و دل مانده به راهت...
Ftm-shkoi
آسمان دلگیر و غمناک
خاک باران خورده و پاک
شاخه ها را می تکاند
باد بی آرام بی باک
رقص باران روی شیشه
قصهٔ فرهاد و تیشه
می شود قلبم مصمم
عاشقت باشد همیشه
من نگاهم مانده بر در
باز رویای تو در سر
غنچه های آرزویم
می شود نشکفته پرپر
•سآرا •
دلم گرفته عجیب ای تو پادشاهِ غریب
Aysan
به دل حسرت بودن نفسی در شب بین الحرمین است
Aysan
عاشقی هدیه ای الهی بود
Aysan
زیباتر از این بی دلی و عشق و شرر واقعه ای نیست
Aysan
موجِ آشفته ام توساحلِ من
بی قرارم قرار یعنی تو
Aysan
تو را آن گونه می خواهم
که یک ماهی دلش دریای آبی را
Aysan
خدایا دوستت دارم
اگرچه سیب را از آن درخت کهنه ات چیدم
Aysan
خدایا دوستت دارم
اگرچه بوی گندم می دهد دستم
Aysan
زندگی کوتاه است
شاد باید شد و دید
لذت خوردن سیب
Aysan
در همین نزدیکی
در دل ثانیه ها
شاید اینجا، ا کنون
یار در یک قدمیست...
Aysan