بریدههایی از کتاب جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد
۴٫۲
(۵۳)
سحرگاه روز دوم جمشیدخان گفت: «توی دنیا هیچ شغلی مطمئنتر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون میافتن... اینکه آدما خیال میکنن توی یه جای دیگه خوشبخت میشن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.»
nmroshan
جمشیدخان در آخرین سطر نامهاش مینویسد: «میتونی به همه بگی... به همه بگی... من دیگه کسی نیستم که باد بتونه منو با خودش ببره.»
ترمه
جمشیدخان بر این باور بود که دیکتاتورها نمیمیرند، بلکه همچون ققنوس خاکستر میشوند و کمی بعد دوباره از زیر خاکستر خود سر برمیآورند.
صبا
از پرواز آنچنان لذت میبرد که هرگز ترکش نخواهد کرد و زندگی ما هم برای همیشه قربانی این خواستهٔ او خواهد شد که دنیا را از بالا تماشا کند.
صبا
«توی دنیا هیچ شغلی مطمئنتر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون میافتن... اینکه آدما خیال میکنن توی یه جای دیگه خوشبخت میشن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.
daneshmand74
اینکه آدما خیال میکنن توی یه جای دیگه خوشبخت میشن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده
محمدرضا
عشق کاری میکند که انسان همهٔ استعدادهای پنهانیاش را به کار بیندازد و تمام توانش را برای مبهوت کردن معشوقهاش به کار ببندد.
محمدرضا
«تا زمانی که توی مرزای این خاک هستیم، نمیتونیم فکر کنیم... هوای اینجا با عقل و اندیشه سازگار نیست... من مطمئنم پشت مرزای این خاک، اندیشههای بهتر و بیشتری بهمون الهام میشه.»
شلاله
روزی کار به آنجا رسید که جمشیدخان دو فهرست متفاوت از نام عطرهای گوناگون را از همان بالا برای مردم خواند... یکی عطرهایی که بویشان برای ایمان ضرر دارد و نباید استفاده شوند! و دیگری عطرهایی که استفاده از آنها برای تقویت ایمان مفید است! بعد معلوم شد که این مسئله با یکی از تاجران عطر ارتباط دارد که میخواست برای خود بازارگرمی کند و بازار عطرفروشان دیگر را از کار بیندازد.
شلاله
جمشید به یاد دارد وقتی که در آسمان بوده، کمونیست بوده است، ولی همین که بر روی پشتبام مکانیکی میافتد، فراموش میکند که کمونیست بوده است... بادی که جمشید را از جنوب به شمال میبَرد، این را که او پیش از این چه بوده است از حافظهاش میزداید...
شلاله
به نظر جمشیدخان کاری ستودنی بود. من روزی به او گفتم: «یه قاشق از نویسندهٔ بد رو با یه قاشق از سیاستمدار بد قاطی کن و خوب به هم بزن... بعد چند قاشق از محلولِ بیسوادی بِهش اضافه کن... مقدار کمی هم آب رو این معجون بریز و بذار رو آتیش تا خوب بجوشه... چیزی که درمیاد، روزنامهنگار تمامعیار مملکت ماست.»
hamid
«نوشتن کتاب در مورد خود، بزرگترین حماقته، بلاهت محضه... فقط احمقا میتونن راجع به خودشون کتاب بنویسن... . کتاب برای این به وجود اومده که آدم از طریق اون بتونه خودشو فراموش بکنه، نه اینکه توی حفرههای تاریک و دامهای پیچیدهٔ درون خودش بیفته.
Ghazal Hashemi
«خداوند از کسی اجازه نمیگیره که خودش رو به بندههاش نشون بده... کی میدونه خداوند چی کار میکنه و چی کار نمیکنه؟ اونایی که این حرفا رو میزنن، باید از خودشون خجالت بکشن.»
Ghazal Hashemi
کتاب برای این به وجود اومده که آدم از طریق اون بتونه خودشو فراموش بکنه، نه اینکه توی حفرههای تاریک و دامهای پیچیدهٔ درون خودش بیفته.
Nima Shakiba
حجم
۱۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۱۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۷۰%
تومان