بریدههایی از کتاب جنگجوی عشق
۳٫۸
(۶۵۳)
خیلی خوششانسایم که شخصی را به شجاعت و داناییِ او در جهان داریم. ما ـ اگر بخواهیم مسیرِ واقعیِ زندگیمان را بیابیم ـ به این نوع از حقیقتگویی نیاز داریم.
برن براون
****
چطور میتوانم منصفانه به این کتاب بپردازم؟ «جنگجوی عشق» محرک، درخشان،
خدابخش
کمکم درک میکنیم که پدرمادربودن یعنی یک روز نگاه کنی و ببینی با انسان دیگری سوار ترنِ هوایی شدهای. توی یک کابین، کنار هم تسمهپیچ شدهاید و دیگر هرگز نمیتوانید از آن پیاده شوید. دیگر لحظهای در زندگیتان نخواهد بود که قلبتان با هم به تپش نیفتد، که ذهنتان با هم نترسد، که بهنوبت دلتان آشوب نشود؛ درست وقتیکه دیگر تپههای بزرگِ دوردست را نمیبینید و همزمان کنارهٔ کابین را محکم چسبیدهاید. جز کسیکه کنارتان تسمهپیچ شده، هیچکسِ دیگری هیجان و ترسِ خاصِ سواری با شما را نمیفهمد.
ناهید
به مصیبتهایی فکر میکنم که زنها با آن مواجهاند. چطور هر وقت بچه مریض میشود، مرد خیلی راحت خانه را ترک میکند؟ یا وقتی یکی از والدین میمیرد، یا خانواده از هم میپاشد، این زنها هستند که سختیها را به دوش میکشند؟ آنها که با وجود اندوه خودشان، کارهایی برای اطرافیانشان انجام میدهند که ازخودگذشتگیست. وقتی اطرافیانشان ناتوان میشوند، زنها بیماریِ آنها را در آغوش میگیرند و به یک پرستار تبدیل میشوند. آنها ناراحتی، عصبانیت، عشق، و آرزوی داشتنِ خانواده را با خودشان حمل میکنند. آنها خیلی زود یاد میگیرند که چطور حال خودشان را موقع مواجهه با مشکلات، خوب نشان دهند؛ درست وقتیکه سنگینیِ اندوه، شانههاشان را میلرزاند. آنها همیشه در مقابل ناامیدی، آواز حقیقت، عشق و رستگاری سرمیدهند. آنها همکارِ خستگیناپذیر، وحشی و بیرحم آفرینش خدا هستند، و از هیچ، دنیای زیبایی میسازند. یعنی زنها همیشه جنگجو بودهاند؟
ka'mya'b
خیلی از پیامها از طرف کسانیست که سالهاست میشناسمشان، ولی حالا میفهمم که هیچوقت آنها را نشناختهام. زمان زیادی از وقتمان را به گپزدن با یکدیگر گذراندهایم و راجعبه همهچیز ـ جز آنچه که واقعاً اهمیت دارد ـ حرف زدهایم. هیچوقت به روی خودمان نیاوردهایم که چه بارِ سنگینی را به دوش میکشیم. ما یکدیگر را فقط به نمایندهای از خودمان معرفی میکردیم، درحالیکه خودِ واقعیمان سعی میکرد تنها زندگی کند. فکر میکردیم اینطور امنتر است. فکر میکردیم اینطور خودِ واقعیمان صدمه نمیبیند. ولی حالا که پیامها را میخوانم، متوجه میشوم ما اینطور هم صدمه دیدهایم. ما احساس تنهایی میکنیم. در درونمان خودِ شکنندهای هست که به دنیایی از نمایندههای درخشان خیره شده، و بهخاطر همین، شرم هم به لایههای رنجمان اضافه شده است. ما زیر اینهمه لایه در حال خفهشدنایم.
ka'mya'b
هر اتفاقی که میافتد، توسط خداوند مقدر شده و حس شرمندگی بهخاطر آنها، بیمورد و اشتباه است.
نیتا
ما آشفتگیهامان را کنار میگذاریم و قبل از اینکه خودمان را به خدا نشان بدهیم، تردیدها، مغایرتها، عصبانیت، و ترسهامان را پنهان میکنیم. مثل این میمانَد که برای انجام یک عکس رادیولوژی، لباسشب بپوشی و آرایش کنی.
سروناز
عشق، رنج، زندگی: نمیترسم؛ به دنیا آمدهام که نترسم.
Lily
زیبا یعنی "پُر از زیبایی". زیبایی در مورد این نیست که ظاهر شما چطور به نظر میرسه. زیبایی چیزیه که شما ازش ساخته شدهین. آدمای زیبا زمان صرف میکنن تا کشف کنن زیباییِ روی زمین چیه. اونا خودشونو خیلی خوب میشناسن و میدونن چیو دوست دارن، اونا انقدری خودشونو دوست دارن که هر روز زیباتر میشن.
Moony
ما میتوانیم انتخاب کنیم جذاب و تحسینبرانگیز باشیم، یا دوست داشته شویم و واقعی باشیم. باید تصمیم بگیریم. اگر انتخاب کنیم که جذاب و تحسینبرانگیز باشیم، باید ظاهرمان را بفرستیم تا ما را زندگی کند. اگه انتخاب کنیم که دوست داشته شویم و واقعی باشیم، باید خودِ واقعی و حساسمان را بفرستیم
sweet
ما اون آدمای رو دماغهٔ کشتیِ تایتانیکایم که اشاره میکنیم و داد میزنیم "هی! کوه یخ"! اما بقیه فقط میخوان به رقصیدنشون ادامه بدن. اونا نمیخوان خوشیهاشونو متوقف کنن. نمیخوان قبول کنن که جهان چقدر شکنندهست؛ واسه همینه که تصمیم میگیرن وانمود کنن این ماییم که شکستهیم. و وقتی دست از آوازخوندن کشیدیم، به جای پیگیریِ وضعیتِ هوا، ما رو کنار میذارن. اینجا، جاییه که قناریها رو نگه میدارن.»
faezehswifti
حجم
۲۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰۵۰%
تومان