بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگجوی عشق | صفحه ۱۸۹ | طاقچه
کتاب جنگجوی عشق اثر سمانه پرهیزکاری

بریده‌هایی از کتاب جنگجوی عشق

۳٫۸
(۶۵۳)
«می‌تونید خدا رو هرچی که دوست دارید، صدا کنید...» واقعاً؟ این چیزی نیست که قبلاً یاد گرفته‌ام. من یاد گرفته‌ام که باید خدا را به اسم مشخصی صدا بزنم و اگر این کار را نکنم، او برای همیشه مرا توی آتش خشم و غضب‌اش می‌سوزانَد. اما وقتی به حرف لیز فکر می‌کنم، یادِ این می‌افتم که چِیس به من می‌گوید "مام"، تیش می‌گوید "مامی"، و اِما "ماما" صدایم می‌کند. من هیچ‌وقت نخواستم به‌خاطر این موضوع آن‌ها را بسوزانم.
tina G
شاید وظیفهٔ من به‌عنوان مادرِ اِما این نباشد که او را از رنج‌کشیدن حفظ کنم، بلکه باید دستش را بگیرم و کمکش کنم تا از آتش عبور کند. شاید دانشی که او برای سفرش نیاز دارد، فقط درونِ من نباشد؛ او درونِ کشمکش‌های خودش هم هست.
tina G
او فکر می‌کند عشق پیوستنِ دو بدن است و من فکر می‌کنم عشق پیوستنِ دو ذهن است؟ هیچ‌کدامِ ما با همهٔ وجود کنار هم نیستیم. شاید از هم تبعید شده‌ایم؛ چون از بخشی از خودمان تبعید شده‌ایم.
tina G
فکر می‌کنم کسی‌که این آسمان را تا این حد زیبا می‌کند، ممکن است برای زیباکردنِ زندگیِ من هم کاری کند؟
tina G
از قضاوت‌کردنِ خودم دست می‌کشم، چون یاد می‌گیرم که تصمیم‌گیری، برای انجام کار درست یا اشتباه نیست. بلکه برای انجام کار دقیق است.
tina G
خشم من به‌خاطر هر زنی‌ست که پذیرفته خدا مرد است و مرد خداست
tina G
کم‌کم می‌فهمم که زیبایی مردم را گرم، و هوشمندی مردم را سرد می‌کند.
tina G
دیگر غیر از خانواده‌ام، با هیچ‌کسِ دیگر، دربارهٔ زندگیِ زناشویی‌ام صحبت نمی‌کنم. از راهنمایی‌خواستن و تظاهر به این‌که نمی‌دانم چه‌کار کنم، دست می‌کشم. من می‌دانم باید چه‌کار کنم، البته فقط برای لحظهٔ بعدم. از قضاوت‌کردنِ خودم دست می‌کشم، چون یاد می‌گیرم که تصمیم‌گیری، برای انجام کار درست یا اشتباه نیست. بلکه برای انجام کار دقیق است. کار دقیق همیشه به‌شدت شخصی‌ست و معمولاً برای هیچ‌کسِ دیگر قابل‌توجیه نیست. خدا با آدم‌ها مستقیم صحبت می‌کند، و یکی‌یکی. پس فقط گوش می‌دهم و از دستورالعمل‌ها پیروی می‌کنم.
Zoe
«ما اون آدمای رو دماغهٔ کشتیِ تایتانیک‌ایم که اشاره می‌کنیم و داد می‌زنیم "هی! کوه یخ"! اما بقیه فقط می‌خوان به رقصیدن‌شون ادامه بدن. اونا نمی‌خوان خوشی‌هاشونو متوقف کنن. نمی‌خوان قبول کنن که جهان چقدر شکننده‌ست؛ واسه همینه که تصمیم می‌گیرن وانمود کنن این ماییم که شکسته‌یم. و وقتی دست از آوازخوندن کشیدیم، به جای پیگیریِ وضعیتِ هوا، ما رو کنار می‌ذارن. این‌جا، جاییه که قناری‌ها رو نگه می‌دارن.»
mahsaramezani
آن دختر کوچک نمی‌خواهد که من برای او بمیرم، او هیچ‌وقت از من نخواست چنین باری را به دوش بکشم. او می‌خواهد تا برای او زندگی کنم. به من نیاز دارد تا به او نشان بدهم که یک زن چگونه باید با شجاعت و صداقت، با یک زندگیِ نصفه‌نیمه روبه‌رو شود؛ نه این‌که چگونه یک زن تظاهر کند که زندگیِ کاملی دارد. او نیاز دارد از من یاد بگیرد که این چهار دیوار خدا را احاطه نکرده‌اند. این‌که مردمِ داخلِ آن خدا را تصاحب نکرده‌اند. این‌که خداوند او را از هر مؤسسه‌ای که برایش ساخته‌اند، بیش‌تر دوست دارد
nafiseh

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان