اگر قرار بود از زندگی من فیلمی بسازند (حتی تصور آن مرا میترساند)، اینها صحنههایی خواهند بود که کف اتاق مونتاژ ریخته میشد. مونتور میگفت، «ما میتوانیم این بخش را حذف کنیم. بد نیست، اما معمولی است و زیاد چنگی به دل نمیزند. این خاطرات زرق و برقی ندارد و پیش پا افتاده است.» اما برای من، تمام آنها پر معنی و با ارزش هستند. همانطور که این خاطرات از ذهنم میگذرند، ندانسته لبخند میزنم، یا کمی اخم میکنم. ممکن است پیش پا افتاده باشند، اما مجموع این خاطرات به یک نتیجه ختم میشوند. من.
کاربر ۱۲۵۴۸۸۳
ناگهان به مغزم خطور میکند که چگونه این محفظه اسفناک و بیهوده، که خودم هستم، بار دیگر بر من تأثیر گذاشته است، و اینکه چه موجود ناتوان و بدقلقی هستم. احساس میکنم هر کاری را که در زندگی انجام دادهام کاملاً بیهوده بوده است. چند لحظه دیگر میخواهم ۹۳/. مایل شنا کنم که برابر با ۲۴/۸ مایل دوچرخهسواری و ۶/۲ مایل دویدن است. آیا این قرار است چیزی را ثابت کند؟ این چه تفاوتی با ریختن آب در ماهی تابهای دارد که ته آن سوراخ است؟
امین