اما تو کنارم بودی. اما تنهایی هراسیده بود از تنها نبودن.
آترین🍃
غمت باید سطرها را به صف بکشد، خبردار، خشمگین.
میبایست غمت جور دیگری میبود.
آنگونه که میشد نوشت.
آترین🍃
از آنچه نیست برایت پلی میسازم: سنگفرشهایی با جای پای باران. سنگفرشهایی برای لیلی رفتن وُ رفتن از اینجا. راهی تازه برای دویدنِ من به هنگامِ پروازِ باشکوهِ تو.
آترین🍃
همیشه بهترینها، همانهایی است که هنوز رخ ندادهاند. همیشه بهترین شعر، شعری است که ننوشتهام. بهترین کار، کاری که هنوز دستی سویش دراز نکردهام. هنوز هم بهترین بوسه، بوسهایست که از معشوق نگرفتهام. هنوز هم بهترین مرگ، مرگی است که به آن فکر نکردهام. همیشه بهترینها، آن سوی آرزوهایم ایستادهاند. همیشه بهترینها، در حوالیِ رؤیا پرسه میزنند. همیشه بهترینها، زمانی رخ میدهند که بهترین نیستند. زمانی که دستانت به گریه میافتند. زمانی که موهایت میریزد. دانهدانه ریشهایت سفید میشوند. زمانی که زخمت، التیام را التیام بخشیده است.
آترین🍃
من پذیرفتهام که ترس از افتادن، خودِ افتادن است
آترین🍃
من با تمامِ نداشتههام، با تمامِ گذشتهای که از حالم، چیزهای بیشماری را برداشته، خوشبختم.
آترین🍃
قلبم تندتند میزند؛ دوستت دارم یا دارم میمیرم؟
تندتند شعر مینویسم؛ حرکت کردهام یا بُریدهام؟
حرفت را هم که میزنی نمیفهمم به من نزدیک شدهای یا ازت دورم؟
میدوَم سوی دیوار وَ از خیابان پرت میشوم بیرون
سرم را به باد میدهم، دستانم را به جوب. قلبم تندتند میزند
دوستت دارم یا مُردهام؟
آترین🍃
خواب، گواهِ دیدارِ من با توست.
یک خالِ حقیقت، بر تنِ خیال...
آترین🍃
اتاق جهان کوچکیست
برای اینهمه تنهایی...
آترین🍃
به آنها که مدتهاست فقط نگاه میکنند گیر ندهید! گاهی نه جنونِ دلت پیش میراند نه ملایمتِ عقلت.
پا پس میکشی تا یکی این میان، پا پیش بگذارد
آترین🍃