بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آغوشی برای یک سفر طولانی | صفحه ۷ | طاقچه
کتاب آغوشی برای یک سفر طولانی اثر سیدمحمد مرکبیان

بریده‌هایی از کتاب آغوشی برای یک سفر طولانی

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۹ رأی
۴٫۱
(۹)
این «ناگهانِ» لعنتی اگر نبود، دستت را می‌گرفتم.
آترین🍃
«از آن‌همه همین یک ذره؟» چقدر مسخره‌ست که دل می‌دهیم.
آترین🍃
دلتنگی اگر در حرف می‌ماند شاید بی‌هنگام به گریه نمی‌افتادم.
آترین🍃
انگاری از بُنِ استخوان رو به انفجار است اعتماد. جمله‌ی «همه خوب‌اند مگر آن‌که خلافش ثابت شود!» برای قدیم بود. قدیم که آقاجون درِ خانه‌اش را باز می‌گذاشت که شاید بی‌پناهی مسیرش به خانه‌ی او بیفتد و مبادا درِ خانه بسته باشد! امروز بی‌پناه، پناهت را به باد می‌دهد. می‌توانی اعتماد کنی وُ ببازی. می‌توانی اعتماد کنی وُ زخم را به جان بخری. می‌توانی اعتماد کنی وُ زنده بمانی. می‌توانی اعتماد کنی وُ امیدوار باشی به از هم گسیختنِ رگه‌های انفجار. امیدوار به دست‌هایی که بوی کاهگلِ دیوارهای خانه‌ی آقاجون وُ رقصِ پارچه‌ی آبی‌رنگِ میانِ درِ گشوده‌ی خانه و حیاط را هنوز می‌شناسند. امیدوار به حافظه‌ی ملولِ اندوه وُ ناخودآگاهِ پیرِ شادی. می‌توانی اعتماد کنی وُ به جسمِ نیمه‌جانِ اعتماد، آخرین تکه‌های پنهان وُ پاکِ وجودت را ببخشی. می‌توانی اعتماد کنی وُ امیدوار باشی. امیدوار.
آترین🍃
«نظرت درباره‌ی سوزاندنِ کاناپه پس از هم‌آغوشی چیست؟ آتشی وُ چای وُ سیگاری درست در مغزِ سفیدِ زمستان؟»
mimqaf

حجم

۱۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد