من پذیرفتهام که ترس از افتادن، خودِ افتادن است. پس با ترس روبهرو شدن بهتر است.
mimqaf
شعری که تو را جان میبخشد، شاعرش را یک بار کشته است.
آترین🍃
مثلِ وقتی که تَرک شدهای وَ فکر میکنی خواهی مُرد که نمیمیری.
تجربهات همیشه چشم در چشم توست، مصمم وَ بیرحم. تو شکست نخوردهای، تو بیجان نیستی، تو نمُردهای.
ـ پس من چِهم شده؟
ـ تو خستهای، فقط خسته.
آترین🍃
ـ بهنظرم تو نباختی، تو شکست خوردی.
ـ فرقش چیه؟
ـ تو شکست، پاهاتو از دست میدی وُ تو باختن، روحت رو.
آترین🍃
انسان، غمگینترین موجودیست که میشناسم. غمگینترین وَ تنهاترین.
mimqaf
گفت: هیچکس از دوری و نبودِ هیچکسی نمرده! مُرده؟
تو دلم گفتم اونایی که مردن، زبانِ گفتن ندارن
آترین🍃
مهم با تو بودن بود نه کجا بودن، همهی شعرهای جهان آگاهاند که تمامِ خیابانهای جهان پشت درِ خانهی تو به آخر میرسند...
ولی باز لعنت به این حس! به «نبودنت» که بهاندازهی «بودنت» آرامم میکند
Gisoo
. تو شکلِ تازهی آرزوهای برآورده نشدهی منی. روشی تازه برای زیباتر گریستن.
آترین🍃
همینکه میگویی «میروم» وُ شبیهِ آمدنت قدم برمیداری، خوب است.
آترین🍃
میگفت بعد از بیست سال سیگار کشیدن، حالا چند ساله نمیکشه. اما ترک نکرده، فقط هر صبح که بیدار میشه، میگه امروز نمیکشمُ و نمیکشه.
با خودم گفتم میشه بیست سال دیدشُ و گفت امروز نمیبینمشُ و ندیدش؟
نسیم