بریدههایی از کتاب دیدن از سیزده منظر
۳٫۶
(۶۳)
فرزند همیشه کودک نمیماند اما مادر همیشه مادر است.
Lily
سالها بهآرامی از راه نمیرسند، بلکه یورش میآورند، و چون طوفانی از در بیرون میروند و ویرانی به جای میگذارند
مهدی فیروزان
این بازی خدا با آدمها ظالمانه است. هر چه نسبت به زمان آگاهتر میشویم، کمتر از آن بهره میبریم. هرچه بیشتر در مضیقهی زمان قرار میگیرم، وقت بیشتری طلب میکنیم. این هم از شاخصهای عدالت است، اگر البته چنین کلمهای اصلاً وجود داشته باشد.
vihan
این حرامزادهها اصولاً خواهان صلح نیستند؛ هیچکدامشان. فرقی هم نمیکند اینطرف باشد یا طرف دیگر، یهودی یا عرب یا مسیحی یا قبطی یا هر نژاد دیگری. آنها ترجیح میدهند با بمبگذاری انتحاری یکدیگر را قطعهقطعه کنند، و این مردان و زنان عادی هستند که رنج میکشند؛
#
ذهن به واقع یک چاه سنگی عمیق است، اما چند بار پیش میآید که یک سطل ناگهان تا انتهای چاه فرو رود و به آب سرد آن برخورد کند.
._.
در حقیقیت، بدبختی همهجا را فراگرفته است. چرا نگوییم کل جهان یک دیوانهخانه است، و بعد همینجوری آن را به حال خود رها کنیم؟ درست نمیگویم، سالی؟ شرط میبندم حتی در زادگاه تو هم نوعی وحشیگری در جریان است.
baran
آیلین حتی سعی کرد کالریهای رژیم غذایی او را کاهش دهد تا جایی که بهسختی میتوانست خود را از پهلو در آیینه ببیند.
پویا
این قدرت خیال است که در مقابل فشار حقیقت جانانه میایستد و مقاومت میکند
Lily
برای لیزا، جکی، میکا و کارن
و تمام آنها که با جانودل راه Narrative4 را ادامه میدهند و
به یاد پدرم، شان مککان.
مهدی فیروزان
تمام جنگها، هر جنگی، حماقتِ بیحدومرز انسان را میرساند. اسرائیل، ایرلند، ایران، عراق... حالا که فکرش را میکنم همهی "I" ها
Sajjad Nikmoradi
تمام عمرت را کار میکنی تا به ستونی از جامعه تبدیل شوی و بعد، همهچیز جلوی چشمانت محو میشود.
Farzad.Ghanouni
مردهها میان ما هستند. در سفرهای بیانتهایی که داریم آنها پشت سر ما حرکت میکنند؛ در کوچکترین ژستها ما را همراهی میکنند، خودشان را در سایههای سیاه ما جا میدهند، آنها حتی در اقامتهای موقت ما در رستوران چیالی، هنگام ناهار همراهمان میآیند.
._.
چرا نگوییم کل جهان یک دیوانهخانه است
#
ادبیات دست ما را میگیرد و به ما میآموزد تا زندگی را زندگی کنیم و نه فقط زنده باشیم.
Arman
از گوشی بلکبری کمک بگیر؛ حتماً میداند. بههرحال، بهنظر میرسد از هر چیزی خبر داشته باشد: پسران سرکش و نافرمان، دختران دلشکسته، یک نشت دیگر نفت در خلیج فارس.
محمد
چرا جای جیب روی قلب است، جیم؟ شاید فقط یکجور مد باشد. اصلاً چه کسی برای لباس خواب، جیب اختراع کرده است؟ و برای چه کاری؟ شاید جایی باشد برای نگه داشتن کمی نان اضافه یا کلوچه یا نان تُست، وقتی در طول شب گرسنه میشویم؟ یا جایی برای نامههای عاشقانه از سالها دور؟ یا درگاهی برای خودِ دیگرمان که آنجا در انتظار زمان مناسب است؟
اوه، ذهن، گیج و سرگردان، طرح فرار میریزد: به بیرون از پنجرهی یخزده، آن دورهای دور. اما، بگذریم، راستی چه کسی بود که سمت خنک بالشت را اختراع کرد؟
Mahsa Bi
ما چه چیزی به فرزندانمان میدهیم، جز این قابلیت که مثل ما نشوند؟ دنیا چقدر وحشتناک میشد اگر همهی ما کپیهای دقیقی از یکدیگر میبودیم.
P.H
سالها بهآرامی از راه نمیرسند، بلکه یورش میآورند، و چون طوفانی از در بیرون میروند و ویرانی به جای میگذارند؛ ظروف خالی، گلدانهای شکسته، چشمهای گودافتاده، لثههای دردناک
s.q.r._
میتوانیم مردی سیاهپوست را به کاخ سفید بیاوریم اما هنوز نمیتوانیم گرم شویم؟ میتوانیم به سیارهی مریخ فضاپیما بفرستیم اما یک مرد شریف باید در آپارتمانش، در خیابان هشتادوششم شرقی از سرما یخ بزند؟
سید محسن روحانی
تمام جنگها، هر جنگی، حماقتِ بیحدومرز انسان را میرساند.
Lily
حجم
۳۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۵۰۰
۳۱,۸۵۰۳۰%
تومان