بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من و استادم | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب من و استادم

بریده‌هایی از کتاب من و استادم

نویسنده:الیف شافاک
انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۳۱ رأی
۳٫۵
(۳۱)
سینان گفت که علم مثل درشکه‌ای است که اسب‌های زیادی آن را می‌کشند. اگر یکی از اسب‌ها تک‌تازی کند، دیگر اسب‌ها هم سعی خواهند کرد بر سرعتشان بیافزایند. سیاحانی که درون درشکه هستند، یعنی اهل علم و حکمت از این مسئله سود خواهند برد. پس پیشرفت در زمینه‌ی یک موضوع، پیشرفت در زمینه‌های دیگر را تشویق می‌کرد.
Tamashagar
سفیر می‌گفت علم هم در غرب و هم در شرق، چیز خطرناکی است. اما تنها در شرق است که دولت از یک‌طرف و مردم از طرف دیگر شوق آموختن را از بین می‌برند. در غرب هم، دانشمندان به دردسر می‌افتند اما دانشمندان جدیدی جایشان را پر می‌کنند. درحالی‌که در شرق پرورش عالمان جدید کار دشواری است. زیرا شاگردان نیز مثل استادانشان از هرسو مورد تعرض قرار می‌گیرند..
Marie Rostami
«کَلّاش و داداش کلمه‌هایی نزدیک به هم هستند. انسان همیشه به شکلی غیرمنتظره با خیانت روبه‌رو می‌شود.
Marie Rostami
روز بعد از آزادی از زندان، با اندوهی در قلبش از خواب بیدار شد. یک لحظه بی‌آن‌که بداند کجاست مژه بر هم زد. دیگر مربیان خیلی‌وقت بود که از خواب بیدار شده و مشغول کارهای خود بودند. از پشت دری بسته صدای خرناس یک پلنگ به گوش می‌رسید. به حیاط رفت. صورتش را با آب حوض شست. روز قبل به دیدن فیل رفته بود. بااین‌همه با عجله به آخور رفت. در نبودش حیوان حسابی بزرگ شده بود. تنومندتر شده بود. به آرامش همیشگی چوتا غبطه خورد. امروز قرار بود استادش را ملاقات کند. از این‌که قرار بود او را ببیند هم خوشحال بود هم مضطرب. می‌خواست از سینان بپرسد که چرا این‌همه مدت حتی یک نامه به او نفرستاده است و به‌این‌ترتیب ناراحتی خود را ابراز می‌کرد.
سینا
وقتی دنیا را این‌طور تصور می‌کنم، راهم را گم می‌کنم. نه شرق می‌ماند نه غرب. گذشته تمام شد. آینده کی خواهد آمد معلوم نیست. نه می‌دانم آسمان در کدام نقطه از حرکت خواهد ایستاد، نه این‌که زمین از کدام نقطه به حرکت خواهد افتاد، نه می‌دانم شرق در کدام سمت است و نه می‌دانم غرب در کدام سمت است. تنها چیزی که می‌دانم این است: زندگی‌مان به عشق آموختن تمام شد. حتی اگر عشق را نیاموخته باشیم...
Dr.FtmFatemi
بر روی مرمر صیقل‌دیده این جمله را خواهیم نوشت: «این بنا طبقه به طبقه در این دنیا ساخته شد. تا نشانه‌ای باشد از رحمت خدا بر عشق و محبت بشر.» در این‌جا تصویر تاج‌محل بر روی آب منعکس می‌شود که تمثیلی است از تجلی ذات خدا بر وجود انسان. عشق تجلی‌اش را در درد قلب می‌یابد. تجلی حقیقت هم در حکایت‌ها هست. همه‌ی ما در زیر گنبد آسمان به زندگی و مبارزه ادامه می‌دهیم. ثروتمند و فقیر، مسلمان و مسیحی، زن و مرد، ارباب و برده، سلطان و فیل‌بان، استاد و شاگرد... همه‌ی اختلاف‌ها از میان برداشته می‌شود. تمام صداها هنگامی‌که به سکوتی مطلق ختم می‌شوند، زیر گنبدی واحد جمع می‌شوند. شاید مرکز کائنات زیر زمین نیست، روی آن است: در گنبد است.
Dr.FtmFatemi
کسی که با گذشته‌اش زندگی کند زود از بین می‌رود و نمی‌تواند به راهش ادامه دهد. نمی‌دانم چگونه به این‌جا آمده‌ای اما حالا که با ما هستی بهترین کارها را انجام بده، جزو بهترین‌ها باش.»
Dr.FtmFatemi
چه‌قدر عجیب است، انسان‌هایی دور و بر ما مراقب ما هستند. حتا اگر متوجه‌شان نشده باشیم. آن‌ها همیشه آن‌جا هستند. بی‌منت و بی‌آن‌که انتظاری داشته باشند، با صداقت، با عشق، بی‌صدا... خیلی بعدها قدرشان را می‌دانیم. همیشه برای تشکر از آن‌ها دیر می‌مانیم.
Ali Reza
اگر انسان‌ها هم مثل حیوان‌ها می‌توانستند بی‌آن‌که به آینده یا گذشته بیاندیشند، بی‌آن‌که زیر پای یکدیگر را خالی کنند، با ماندن در زمان حال، با چشیدن طعم جرعه‌ای آب در کنار هم زندگی کنند، دنیا جای شاداب‌تری برای زیستن می‌شد.
sayna.s
کسانی که با داستان‌های عاشقانه و داستان‌های قهرمانی بزرگ می‌شوند، این را نمی‌فهمند، اما خیلی وقت‌ها عشق با پوچی بزرگی به پایان می‌رسد.
sayna.s
«آدم هرچه را که بخواهد، آن را باور می‌کند.»
sayna.s
«این حقیقتی که می‌گویی مثل یک پروانه است. از روی گلی بلند می‌شود، بر روی گل دیگری می‌نشیند. تو هم با یک تور به دنبالش می‌دوی. از این‌که به دامش انداخته‌ای، خوشحال می‌شوی، اما زیاد زنده نمی‌ماند. حقیقت موجود ظریفی است.»
sayna.s
هرچه‌قدر که دوست داشتند می‌توانستند از او نفرت داشته باشند، بترسند، فرار کنند، اما اجازه نمی‌داد کسی برایش دلسوزی کند.
sayna.s
می‌توان گفت دو دسته انسان داریم. یک دسته آن‌ها که به دنبال سعادت هستند، دوم دسته‌ای که به دنبال عدالت هستند. تو زندگی سعادتمندی می‌خواستی، من عدالت را.
sayna.s
در زندگی هیچ‌چیزی مثل خشمِ فروخورده نمی‌تواند به روح انسان آسیب برساند
sayna.s
علم هم در غرب و هم در شرق، چیز خطرناکی است. اما تنها در شرق است که دولت از یک‌طرف و مردم از طرف دیگر شوق آموختن را از بین می‌برند. در غرب هم، دانشمندان به دردسر می‌افتند اما دانشمندان جدیدی جایشان را پر می‌کنند. درحالی‌که در شرق پرورش عالمان جدید کار دشواری است. زیرا شاگردان نیز مثل استادانشان از هرسو مورد تعرض قرار می‌گیرند.
sayna.s
نمی‌شود که برای دیگران قانون بگذاریم و خودمان را تافته‌ی جدابافته بدانیم.
sayna.s
«اعتدالْ چیزی است که هر چیزی را پابرجا نگه می‌دارد. هم بناها را، هم انسان را.»
sayna.s
اگر انسان پادشاه هم باشد، در مقابل کائنات، بی‌نهایت کوچک و زوال‌پذیر است.
sayna.s
چه‌قدر عجیب است، انسان‌هایی دور و بر ما مراقب ما هستند. حتا اگر متوجه‌شان نشده باشیم. آن‌ها همیشه آن‌جا هستند. بی‌منت و بی‌آن‌که انتظاری داشته باشند، با صداقت، با عشق، بی‌صدا... خیلی بعدها قدرشان را می‌دانیم. همیشه برای تشکر از آن‌ها دیر می‌مانیم.
sayna.s

حجم

۴۸۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

حجم

۴۸۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۷۰%
تومان