بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
کوزه بودش، آب می نامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
دختر_گرانبها
جمله معشوق است و، عاشق پرده ای
زنده معشوق است و، عاشق مُرده ای
Aysan
گر هزاران دام باشد هر قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
دل ترا، در کوی اهل دل کشد
تن ترا، در حبس آب و گل کشد
Aysan
گفت موسی را یکی مرد جوان
که بیاموزم زبان جانوران
۱۶۰.۲
تا بود کز بانگ حیوانات و دَد
عبرتی حاصل کنم در دین خَود
۱۶۰.۳
چون زبانهای بنی آدم همه
در پی آب است و نان و دمدمه
۱۶۰.۴
بو که حیوانات را وردی دگر
باشد از تدبیر هنگام گذر
۱۶۰.۵
گفت موسی: رو گذر کن زین هوس
کاین خطر دارد بسی در پیش و پس
کلاشینکف
که مرا از غیب، نادر هدیه هاست
اِیْ اِچْ|
جان و دل را طاقت این جوش نیست
با که گویم؟ در جهان یک گوش نیست
Aysan
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بَد حالان و خوش حالان شدم
Moriarty
آنچه از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد، آنجا میرود
Aysan
نی حدیث راهِ پُر خون میکند
قصه های عشق ِ مجنون میکند
Maryam
چون درخت است آدمی و بیخ عهد
بیخ را تیمار می باید به جهد
۵۳.۱۸
عهدِ فاسد، بیخ ِ پوسیده بود
وز ثمار ِ لطف بُبریده بود
۵۳.۱۹
شاخ و برگِ نخل اگر چه سبز بود
با فسادِ بیخ، سبزی نیست سود
°¦سـان گــرل¦°
چند دید از من گناه و جرمها
و ز کرم یزدان نمیگیرد مرا
"Shfar"
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
معجزه ی سپاسگزاری
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
۴۱.۱۳
ناظر قلبیم، اگر خاشع بود
گر چه گفتِ لفظ، ناخاضع بود
zahra ak
شه چو پیش میهمان خویش رفت
شاه بود او، لیک بس درویش رفت
F.m
آتش ِعشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
『↰خــٰادممهدۍفاطمھ❁』(یونا)
ای الف چیزی ندارد، غافلیست
میم ِ دلتنگ، آن زمان ِ عاقلیست
مستورع
این دهان بستی، دهانی باز شد
کاو خورندۀ لقمه های راز شد
معجزه ی سپاسگزاری
دم مزن تا بشنوی زآن دم زنان
آنچه ناید در بیان و در زبان
sarar-'
قصه کوته کن، که رفتم در حجاب
هین خمش والله اعلم بالصواب
sarar-'
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان