نکته ای کان جست ناگه از زبان
همچو تیری دان که جست آن از
Aysan
عاشق خویش است و عشق خویش جو
Aysan
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
ایعجب من عاشق این هر دو ضد
Aysan
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو
وعده های آن لب چون قند کو
Aysan
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
Aysan
مرغ کاو اندر قفس زندانی است
می نجوید رستن از نادانی است
۸۶.۱۵
روحهایی کز قفسها رسته اند
انبیا و رهبر شایسته اند
Aysan
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
Aysan
آب صافی در گلی پنهان شده
جان صافی بستۀ ابدان شده
Aysan
اصل را دریافت بگذشت از فروع
بهر حکمت کرد در پرسش شروع
Aysan
جهد کن تا ترک غیر حق کنی
دل از این دنیای فانی برکنی
Aysan
نانت قوت تن ولیکن درنگر
تا که قوت جان چه باشد سربسر
Aysan
مومنان آیینۀ یکدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
Aysan
بر ضعیفان گر تو ظلمی میکنی
دان که اندر قعر چاه بی بُنی
Aysan
گه حضیض و گه میانه گاه اوج
Aysan
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
Aysan
خر ز بهر دفع خار، از سوز و درد
جفته می انداخت، صد جا زخم کرد
Aysan
خر ز بهر دفع خار، از سوز و درد
جفته می انداخت، صد جا زخم کرد
Aysan
جهد کن کز گوش در چشمت رود
آنچه باطل مینمودت حق شود
کاربر ۶۶۷۳۴۳۶
هر کجا دو کس، به مهری یا به کین
جمع آید، ثالثی زاید یقین
کاربر ۶۶۷۳۴۳۶
وعدۀ اهل کرم گنج روان
وعدۀ نااهل شد رنج روان
۷.۴۷
وعده را باید وفا کردن تمام
ور نخواهی کرد، باشی سرد و خام
گربه بد