بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثنوی معنوی | صفحه ۵۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثنوی معنوی

بریده‌هایی از کتاب مثنوی معنوی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲۰ رأی
۴٫۵
(۴۲۰)
از خدا جوئیم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب ۴.۲ بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
علیرضا
هر یکی از ما مسیح عالمی است هر الم را در کف ما مرهمی است
محمد
عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود، عاقبت ننگی بود
محمد
چون کنی بر بی حسد مکر و حسد ز آن حسد دل را سیاهیها رسد
AmirKohan
غار با تو، یار با تو در سرود مُهر بر چشم است و، بر گوشت، چه سود؟
AmirKohan
تا توانی پیش کس مگشای راز بر کسی این در مکن زنهار باز ۷.۴۰ چون که اسرارت نهان در دل شود آن مرادت زودتر حاصل شود
hanie
چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت ۶.۱۵ * چون سخن در وصف این حالت رسید هم قلم بشکست و هم کاغذ درید ۶.۱۶ عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
hanie
۶.۹ عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
🌼
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
بهار
قیمت همیان و کیسه، از زر است بی زر آن همیان و کیسه، ابتر است ۱۲۱.۱۵ همچنانکه قدر تن، از جان بود قدر جان از پرتو جانان بود ۱۲۱.۱۶ گر بُدی جان زنده بی پرتو کنون هیچ گفتی کافران را مَیّتون؟ ۱۲۱.۱۷ هین بگو، که ناطقه جو می کند تا به قرنی بعد ما آبی رسد
کاربر ۲۳۲۵۴۰۳
۱۲۲.۲۲ گفت: حکمت چیست؟ کانجا اسم حق سود کرد، اینجا نبود آن را سبق؟ ۱۲۲.۲۳ آن همان رنج است و این رنجی، چرا؟ آن نشد این را و، آن را شد دوا؟ ۱۲۲.۲۴ گفت: رنج احمقی، قهر خداست رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست ۱۲۲.۲۵
کاربر ۲۳۲۵۴۰۳
زاید از لقمۀ حلال اندر دهان میل خدمت عزم سوی آن جهان ۹۱.۳۷ * زاید از لقمه حلال ای مه حضور در دل پاک تو و در دیده نور ۹۱.۳۸ * این سخن پایان ندارد ای کیا بحث با زرگان و طوطی کن بیا
کاربر ۲۳۲۵۴۰۳
علم و حکمت زاید از لقمۀ حلال عشق و رقت آید از لقمۀ حلال ۹۱.۳۳ چون ز لقمه تو حسد بینی و دام جهل و غفلت زاید، آن را دان حرام ۹۱.۳۴ هیچ گندم کاری و جو بر دهد؟ دیده ای اسبی، که کرۀ خر دهد؟ ۹۱.۳۵ لقمه تخم است و برش اندیشه ها لقمه بحر و گوهرش اندیشه ها
کاربر ۲۳۲۵۴۰۳
شاد باش ای عشق ِ خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
هانیه
بشنو از نی، چون حکایت میکند واز جدائی ها شکایت میکند
آریابُد
ذکر فضل احمد و خُلق عظیم که قمر از معجزاتش شد دو نیم
بهار
مرغ بر بالا پران و سایه اش میدود بر خاک، پران مرغ وش ۱۷.۱۶ ابلهی صیاد آن سایه شود میدود چندان که بی مایه شود ۱۷.۱۷ بی خبر کان عکس آن مرغ هواست بی خبر که اصل آن سایه کجاست ۱۷.۱۸ تیر اندازد به سوی سایه او ترکشش خالی شود در جست و جو ۱۷.۱۹ ترکش عمرش تهی شد، عمر رفت از دویدن در شکار سایه، تفت
کاربر ۸۷۱۵۶۹
در دهان ِ زنده خاشاک ار جهد آنگه آرامد که بیرونش نهد ۱۱.۶۴ در هزاران لقمه یک خاشاک خُرد چون در آمد، حس زنده پی ببرد
کاربر ۸۷۱۵۶۹
هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زآن نیش و، زین دیگر عسل ۱۱.۲۹ هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یکی سرگین شد و، زآن مشک ناب ۱۱.۳۰ هر دو نی خوردند از یک آب خَر این یکی خالی و، آن پر از شکر ۱۱.۳۱ صد هزاران این چنین اشباه بین فرقشان، هفتاد ساله راه بین
کاربر ۸۷۱۵۶۹
گر خِضر در بحر کشتی را شکست صد درستی در شکست خضر هست
کاربر ۸۷۱۵۶۹

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان