بریده‌هایی از کتاب خودتان را بهتر بشناسید

قدرت رفتارها، افکار و احساسات از نامریی بودن آن‌ها ریشه می‌گیرد. شما از اعمالی که آن‌را به‌وجود می‌آورید، آگاه نیستید. هنگامی‌که در مورد مجموعه رفتارهایتان آگاهی کسب می‌کنید، فرایند آن‌ها مشخص می‌شود و می‌توانید آسیب‌های آن‌را ببینید. هدف این است که روال معمول نگرش خود را تغییر دهید و از الگوهای فکری شرطی‌شده، رها شوید. این هدف با واقع‌نگری نسبت به رفتارهای خاصی که معمولا مورد توجه قرار نمی‌گیرند، به‌دست می‌آید. هنگامی‌که شما این رفتارها را به چالش می‌کشید، می‌آموزید بر مبنای عادت‌ها رفتار نکنید.

زمانی‌که از الگوها، نگرش‌ها، تصورات، باورها و رفتارهای خشک و وسواسی رها می‌شوید؛ می‌آموزید که چگونه کنترل زندگیتان را در اختیار بگیرید.

هنگامی‌که افکار شما خودآگاه باشد، رفتارتان نیز با طراوت خواهد بود. آگاهی فکری موجب نشاط رفتارها می‌شود و به‌خاطر این‌که افکارتان ناخودآگاه و مکانیکی نیست، عادت‌ها؛ قدرت و ثباتشان را از دست می‌دهند و به‌راحتی از روند زندگیتان حذف می‌شوند.

هنگامی‌که از رفتارها، افکار و باورهای ناسالمتان کاملا آگاه شوید، دیگر هرگز بر مبنای عادات رفتار نخواهید کرد. آگاهی نسبت به درد و رنج، شما را هوشیار و مراقب نگه‌می‌دارد و به‌طور ناخودآگاه عادات و رفتارها را از بین می‌برد.

اگر بر افکار و احساسات خود تمرکز داشته باشید، می‌توانید نشاط و شادابی را وارد زندگیتان کنید و آن‌را از حالت سردی و یکنواختی درآورید. اگر بی‌هوش شوید، درد حاصل از بریدگی را احساس نمی‌کنید؛ اما اگر هوشیار باشید، درد را احساس کرده و برای رفع آن به‌سرعت اقدام می‌کنید. البته منظور این نیست که می‌خواهید به خودتان آسیب برسانید، بلکه همیشه از اهمیت رفتارهایتان آگاه نیستید. همان‌طورکه باید مواظب آسیب بدنی باشید، باید نسبت به درد و رنج‌های روان‌شناختی خود نیز آگاهی داشته باشید.

در صورت لزوم، نامه‌ای پر از اعتراض و بد و بیراه به کسی که از او عصبانی هستید، بنویسید، سپس مانند این‌که نامه را برای کسی بفرستید، آن‌را پاره کرده و دور بریزید.

هنگامی‌که از فرصت‌ها برای شاد کردن دیگران استفاده نمی‌کنیم، نه تنها دیگران بلکه خودمان را نیز فریب می‌دهیم، دیگر خودتان را نادیده نگیرید.

صرف‌نظر از این‌که دو نفر چقدر با هم هماهنگ و همگام هستند، ممکن است بر یک یا چند موضوع با هم موافقت نداشته باشند، اگر در تمام موضوعات با یکدیگر هم عقیده باشند، بنابراین حتما مشکلی وجود دارد.

نظم یک ماهیچه‌ی ذهنی یا فکری است. باید بر این ماهیچه‌ی فکری کار کنید تا هر وقت به آن نیاز داشتید، ماهیچه‌ی نظم قوی باشد.

اگر برنامه‌ای نداشته باشید، به‌طور ناخودآگاه به گذشته اجازه می‌دهید، سکان زندگیتان را در دست بگیرید، من مطمئنم گذشته جایی نیست که بخواهید حتی یک لحظه در آن زندگی کنید.

نظم و انضباط انعکاس‌دهنده‌ی یک ذهن شرطی شده است