بریده‌هایی از کتاب خودتان را بهتر بشناسید

هنگامی‌که افکار شما خودآگاه باشد، رفتارتان نیز با طراوت خواهد بود.

احساس حقارت اغلب منجر به تمایل شدیدی می‌شود که نمی‌خواهید دیگران را با رفتارتان ناراحت یا عصبانی کنید.

حس موفقیتی که از تغییر و بهبود زندگی دیگران تجربه می‌کنید،‌ وصف‌ناپذیر است.

همچنین ممکن است علت رفتارهای آزاردهنده‌ی دیگران ریشه در گذشته شما داشته باشد.

به‌طور کلی عادات و خصوصیاتی که در دیگران آزاردهنده و ناخوشایند می‌بینید، معمولا همان عادات و خصوصیاتی هستند که در خود شما هست و از آن‌ها متنفرید.

پذیرش احساسات؛ به آن معنا است که تمام احساسات، خوب و بد را بپذیرید.

من متوجه شدم که این افراد مشکلی مشترک دارند؛ زندگیشان روندی روزمره، عادی، بی‌هدف و بی‌معنا به خود گرفته است

هر کسی می‌تواند کارهای ساده را پیچیده کند؛ اما ساده کردن کارهای پیچیده، هنری است که هر کسی توان آن‌را ندارد.

زبان بدنتان را تغییر دهید؛ اگر احساس می‌کنید در چشم دیگران دیده نمی‌شوید، کوچک و بی‌اهمیت هستید، به احتمال زیاد زبان بدنتان نیز این احساس را تقویت می‌کند. کدام یک از این دو تعریف بیانگر شخصیت شما است؛ شخصی که صاف و کشیده می‌ایستد و شفاف و روشن صحبت کرده و ارتباط چشمی برقرار می‌کند یا شخصی که قوز می‌کند، زیرلب و نامفهوم حرف می‌زند و تماس چشمی برقرار نمی‌کند؟ طبیعی است اگر شما خود را مانند گوژپشت نتردام معرفی کنید، دیگران نیز به همان طریق با شما برخورد می‌کنند و از بودن در کنارش احساس راحتی نخواهند کرد. چنین رویه‌ای حلقه‌ای معیوب به‌وجود می‌آورد و عزت‌نفس ضعیفتان را تخریب می‌کند. شما می‌توانید با تغییر حالت ایستادن، صحبت‌کردن و حرکات بدنتان این حلقه معیوب را به‌سرعت از بین ببرید. ابتدا به تنهایی تمرین کنید، تا حدی که به تصویر و برداشت جدیدتان عادت کنید، تصویری که نشان می‌دهد، فردی دارای اعتمادبه‌نفس هستید. با چند نفر از دوستان یا اعضای خانواده، سپس یک گروه کوچک از دوستان تمرین کنید و به‌تدریج دامنه تاثیرگذاری خود را گسترش دهید. بعد از این تمرین شما متوجه خواهید شد که اعتمادبه‌نفس مانند درخت سایه‌داری در یک بیابان گرم و سوزان است که هر کسی می‌خواهد زیر سایه آن قرار بگیرد یا می‌خواهد با شما همراه شود.

اگر از خود مراقبت نکرده و نیازهای مهمتان را برطرف نکنید، نمی‌توانید به‌طور موثر نیازهای دیگران را نیز برطرف کنید.

سریع‌ترین راه دور کردن اتفاق‌های خوب، مورد سوال قرار دادن آن‌ها است و مطمئن‌ترین راه جذب اغلب اتفاق‌های خوب این است که هر وقت با آن‌ها مواجه شدید، از آن‌ها لذت ببرید.

این‌که عوامل بیرونی را سرزنش کنید نه تنها مسئولیت‌پذیری، بلکه کنترل زندگی را از شما دور می‌کند.

دردناک‌ترین تجربه‌های گذشته خود را مرور کنید.

طوفان شدیدی روستای کوچکی را درنوردید و موجب سیلاب گسترده‌ای شد. تنها سقف خانه‌ها قابل دیدن بود، انگار اقیانوس در کوچه‌ها و خیابان‌های روستا جریان داشت. یک قایق پارویی به زنی نزدیک شد که محکم به صلیب بالای کلیسا چسبیده بود. مرد درون قایق به زن گفت: «خانم، سوار شو»؛ اما زن سوار نشد و گفت: «خداوند نمی‌گذارد من بمیرم». چند دقیقه بعد، هلیکوپتری آمد و نردبانی پایین فرستاد تا زن را با امنیت کامل با خودش ببرد. زن دوباره امتناع کرد و با اطمینان گفت: «خداوند نمی‌گذارد من بمیرم». مدتی بعد، قایق دیگری از راه رسید. زن باز هم محکم به صلیب چسبید و باز با آن‌ها نرفت. طوفان شدت یافت و سطح آب بالا آمد و زن غرق شد. سپس زن در بهشت خداوند را در جلوی خودش دید. زن پرسید: «چرا گذاشتی من بمیرم؟ من به تو ایمان داشتم». خداوند پاسخ داد: «فرزندم، من سعی کردم سه بار جانت را نجات دهم. من دو قایق و یک هلیکوپتر فرستادم. تو خودت از نجات یافتن امتناع کردی و موجب مرگ خودت شدی».

آگاهی؛ پادزهری است که ماهیت عادات را از بین می‌برد و درک و بینش شما را نسبت به رفتارهایتان افزایش می‌دهد.

آدم‌های خردمند درباره‌ی ایده‌ها صحبت می‌کنند، افراد معمولی درباره‌ی مسائل عادی و افراد سطحی درباره‌ی دیگران حرف می‌زنند.

بالاترین سطح امنیت روان‌شناختی را لحظه‌ای به‌دست می‌آورید که آنچه را نمی‌توانید تغییر دهید، به‌عنوان بخشی از زندگی بپذیرید.

این احساس بنیادی که کنترل زندگی و شرایط در دست شما نیست، از عدم اعتماد به توانایی‌های خودتان ریشه می‌گیرد.

اتفاق‌های خوب به‌صورت جداگانه رخ نمی‌دهند، بلکه به‌صورت گروهی اتفاق می‌افتد.

اعتمادبه‌نفس به سطح توانایی شما در برخی از موارد خاص اشاره دارد. عزت‌نفس به ارزشی که برای خود به‌عنوان یک انسان قایل هستید، تاکید دارد