بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرتقال در جعبه ابزار | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پرتقال در جعبه ابزار

بریده‌هایی از کتاب پرتقال در جعبه ابزار

امتیاز:
۴.۲از ۵۶ رأی
۴٫۲
(۵۶)
من در یک خاندان فنی به دنیا آمدم. در چهارسالگی از طرف مادرم مأموریت پیدا کردم فوق‌دکترای مهندسی بگیرم و برای خانواده افتخارآفرینی کنم. مادرم به آلبالوخشکه، کدو و فوق‌دکترا خیلی علاقه داشت
سپیده
۱: پرتقال در جعبه ابزار شغل کارمندی برای من تحمل‌ناپذیر است، زیرا مرا از رسیدن به بزرگ‌ترین آرزو و هدف زندگی‌ام که ادبیات است بازمی‌دارد. چون من هیچ نیستم مگر ادبیات و نمی‌خواهم و نمی‌توانم چیز دیگری باشم؛ شغلم هرگز نمی‌تواند مرا بر سر ذوق آورد، به‌عکس حتی ممکن است حواس مرا به‌کلی پریشان کند. هرچیز که ادبیات نیست مرا ملول می‌کند و من از آن نفرت دارم، حتی گفت‌وگو درباره ادبیات. فرانتس کافکا
سپیده
  پرتقال در جعبه ابزار چاپ دوم نویسنده: احمد ملکوتی خواه انتشارات کتاب قاف
سپیده
امکانات خوش‌بودن بیشتر شد و استعداد خوشی خشک.
einlam
پدرم می‌گفت «تو توی نویسندگی چیزی نمی‌شوی.» من گفتم «آدم اگر قرار است نه توی مهندسی چیزی بشود نه توی نویسندگی؛ پس بهتر است سمت و سراغ علاقه‌اش برود.»
faezeh
پدرم می‌گفت «تو توی نویسندگی چیزی نمی‌شوی.» من گفتم «آدم اگر قرار است نه توی مهندسی چیزی بشود نه توی نویسندگی؛ پس بهتر است سمت و سراغ علاقه‌اش برود.»
Massoume
باید صبر می‌کردم. اما مسأله این بود که خبرهای بد به‌اندازه من صبور نبودند و برای رسیدن به من از هم سبقت می‌گرفتند.
محمدرضا
آدم‌ها تاریخ انقضا دارند. یک‌روز از خواب بیدار می‌شوند و می‌بینند خراب شده‌اند. دیگر خوش نمی‌گذرد. وقت خوش نیست. بیهوده توی تاریخ کش می‌آیند و در بستر زمان طول می‌کشند. الکی طول می‌کشند.
marzieh
سفره را بغل بخاری پهن کرده بودم و آفتاب هم خودش پهن بود کف اتاق.
سپیده
نمی‌توان به لذت زیبایی هستی رسید، مگر از خلال تجربه‌ای اخلاقی و بدون غرور.
einlam
آدم‌ها تاریخ انقضا دارند. یک‌روز از خواب بیدار می‌شوند و می‌بینند خراب شده‌اند. دیگر خوش نمی‌گذرد. وقت خوش نیست. بیهوده توی تاریخ کش می‌آیند و در بستر زمان طول می‌کشند. الکی طول می‌کشند.
Fatemeh Kiayi
آدم‌ها تاریخ انقضا دارند. یک‌روز از خواب بیدار می‌شوند و می‌بینند خراب شده‌اند. دیگر خوش نمی‌گذرد. وقت خوش نیست. بیهوده توی تاریخ کش می‌آیند و در بستر زمان طول می‌کشند. الکی طول می‌کشند.
محمدرضا
تنها آرزوی پدر و مادرم این بود که من یک مهندس‌فیلسوفِ صدراییِ عارف‌ْمسلکِ سبکِ قاضیِ نجارِ متشرعِ برق‌کارِ خیّرِ لوله‌بازکنِ متمدنِ گرافیستِ متدینِ پزشکِ طراح دکورهای‌داخلی بشوم و من حتی نتوانستم این تنها آرزوی‌شان را جامه عمل بپوشانم و هیچ به آن نپوشاندم.
fahime
علی‌أیّ‌حال، فقیر هرچه در فقره خُلقیات و جزئیات رفتار و کردار این نسل و نوگلان شکفته در این عصر عمیق می‌شوم، حتمیت و قطعیتم افزون‌تر که: ما نه به دست اجانب، نه ارزشی، نه ریزشی، نه سبز و زرد و قهوه‌ای... که به دست این نسل نابود می‌شویم: محصولات مهدغولک‌ها.
marzieh
«مَرد مثل وجود است. مفهومش اعرف اشیاء است و کُنهَش در غایت خفا...»
marzieh
شغل کارمندی برای من تحمل‌ناپذیر است، زیرا مرا از رسیدن به بزرگ‌ترین آرزو و هدف زندگی‌ام که ادبیات است بازمی‌دارد. چون من هیچ نیستم مگر ادبیات و نمی‌خواهم و نمی‌توانم چیز دیگری باشم؛ شغلم هرگز نمی‌تواند مرا بر سر ذوق آورد، به‌عکس حتی ممکن است حواس مرا به‌کلی پریشان کند. هرچیز که ادبیات نیست مرا ملول می‌کند و من از آن نفرت دارم، حتی گفت‌وگو درباره ادبیات. فرانتس کافکا
marzieh
پناه می‌برم به خدا از متصل‌المضطربیِ مادرِ ایرانی. پناه می‌برم به خدا. که در اوقات فراغتش هم غصه می‌خورد.
Aysan
من فقط آدامس آیدین که صرفاً با گوشت‌کوب تکه می‌شد و لازم بود نیم‌ساعت در دهان خیس بخورد، استعمال می‌کردم. آدامس‌های‌مان را به هم هدیه دادیم. آدامس مستحکمِ آیدین، امتحان سختی برای دندان‌هایش بود. با لحن مهربانی که مختص متموّلین است و فقط یک مرفّه از عهده ادایش به خوبی برمی‌آید پرسید: «اینا سفت نیست عزیزم؟ دندونات خراب نشه. اونا خوش‌مزه‌تر نیست؟» حتی اگر «عزیزم» را آن‌قدر زیبا تلفظ نمی‌کرد، من باز هم حق را به او می‌دادم
Abolfazl
انسان دقیق که می‌شود می‌بیند گاهی برای نداشته‌های دیگران هم باید خدا را شکر کند.
saba sabzehparvar
نفسِ نوشتن در نظر پدرم اشکالی نداشت، به‌شرطی‌که مزاحم مهندسی نشود
سپهر

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۲,۳۵۰
تومان