بریدههایی از کتاب کمیک استریپهای شهاب
۴٫۷
(۴۹)
هر انسانی چالهها و کمبودهایی دارد: کمبودهای مادی یا معنوی. به پر کردن این جای خالیها و رفع این کمبودها، غفر گفته میشود؛ لذا، استغفار، یعنی اینکه ما از خدا بخواهیم تا جاخالیهایمان را پر کند و نواقصمان را جبران کند. کی بهتر از خدایی که غنی است و همه چیز دارد و جواد است و بیش از همه اهل بخشش است؟!
ع.ف
سخنرانی و تبلیغ برای یک طلبه، مثل چرخ است برای ماشین، مثل قلاب است برای ماهیگیر و مثل ترازو است برای بقّال.
کاربر ۱۰۵۸۹۳۳
من لیلا را میخواستم و سیدحسین ازدواج با لیلا را. من دلدادۀ او شده بودم، دوریاش را نمیتوانستم تحمل کنم و خیالش اِشغالگر ذهنم شده بود و سیدحسین میخواستش تا متأهل شود، تا بچهدار شود، تا عَزَب نماند. من غیر از او را نمیخواستم؛ ولی سیدحسین چه بسا اگر دختری موقّرتر و زیباتر را نشانش میدادند، به سراغش میرفت. یک قلب سرخ و داغ درون سینهام بود که منتظر بودم روزی رخش ببینم و تقدیم او کنم.
ساکنِ ماه🌙
آدمِ درست از نادرست در این جور جاها معلوم میشود. ایمان به این نیست که توی خانه بنشینی و تسبیح دست بگیری و پست بذاری توی وبلاگت. چه اشکال دارد؛ او نیامد با تو سلام کند یا تو را ندید، تو برو و سلام کن. کسی با تواضع ذلیل نمیشود...
ساکنِ ماه🌙
فهمیدم که هنوز اول راهم، هنوز این قدر بیچارهام که دارم عزت و احترام را از این و آن گدایی میکنم.
ساکنِ ماه🌙
تصمیم گرفتم این ماه رمضان مبلغ مجازی باشم و وبلاگم را حسابی بهروزرسانی کنم. پستهایی جذّاب و نو بسازم؛ پستهایی که هم هنری باشد و هم چیزی از معارف را یاد مخاطبان بدهد.
ساکنِ ماه🌙
وقتی به حکمت هشتاد و هفتم رسیدم، احساس کردم که گمشدهام را پیدا کردهام. بله، جملهای بود که خیلی به دلم نشست: «تعجب میکنم از کسی که ناامید میشود و حال آنکه استغفار با او است».
از استاد نجفی، معنی استغفار را شنیده بودم و حالا که این حکمت را میدیدم، احساس وجدی به من دست میداد. استاد گفته بود که هر انسانی چالهها و کمبودهایی دارد: کمبودهای مادی یا معنوی. به پر کردن این جای خالیها و رفع این کمبودها، غفر گفته میشود؛ لذا، استغفار، یعنی اینکه ما از خدا بخواهیم تا جاخالیهایمان را پر کند و نواقصمان را جبران کند. کی بهتر از خدایی که غنی است و همه چیز دارد و جواد است و بیش از همه اهل بخشش است؟!
ساکنِ ماه🌙
میگفت که در کتاب یک روانشناس خارجی خوانده است که ترس از صحنه و سخنرانی چیزی طبیعی است و حتی یکی از بازیگران معروف انگلیسی که هزاران بار روی صحنه رفته است هم گفته که هر وقت روی صحنه میرود، احساس دل به هم خوردگی میکند. حتی میگفت که در یک نظر سنجی، ۵۴ درصد از افراد گفتهاند که از سخنرانی در جمع، بیشتر از مرگ میترسند.
ساکنِ ماه🌙
ذکر لا حول و لا قوة الّا بالله را چند بار زیر لب زمزمه کردم؛ معنایش این است که آدم هر وقت دید که کار زشتی میتوانسته انجام بدهد و انجام نداده یا دید که کار خوب و خارق العادهای انجام داده، باید بداند که نیروی هر دو را خدا به او داده است.
ساکنِ ماه🌙
قول استاد نجفی «گرد گله توتیای چشم گرگ، گرد چه بود مطلبش چون شد بزرگ».
m-a
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه