بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برقله‌های ناامیدی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برقله‌های ناامیدی

بریده‌هایی از کتاب برقله‌های ناامیدی

نویسنده:امیل چوران
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۰از ۴۱ رأی
۴٫۰
(۴۱)
با هر تجربه همچون بادکنکی که بیش از ظرفیتش باد شده منبسط می‌شوم. تشدید این وضعیت، در هولناک‌ترین غایت، به‌ناگاه به پوچی می‌انجامد. در خود می‌بالی، دیوانه‌وار گسترش می‌یابی، تا جایی که هیچ مرزی نمی‌ماند. به کرانه‌های زندگی می‌رسی، آنجا که تاریکی، نور را می‌رباید و از آن فراوانی انگار که در گردبادی وحشی به دل نیستی پرتاب می‌شوی
amir naseri
رنج بکشید، سپس، لذت را تا ته دُردش بنوشید، بخندید یا بگریید، از سر ناامیدی یا شعف فریاد بکشید، نغمۀ مرگ یا عشق سر دهید، چراکه هیچ‌چیز پایدار نخواهد ماند! اخلاقیات فقط زندگی را به سلسله‌ای طولانی از فرصت‌های سوخته تبدیل خواهند کرد.
@shaparak
چرا خودکشی نمی‌کنم؟ چون همان اندازه که از مرگ بیزارم، از زندگی نیز بیزارم. مرا باید در دیگی جوشان بیندازند! بر این زمین چه می‌کنم؟ حس می‌کنم دلم می‌خواهد فریاد بزنم، نعره‌ای وحشی که جهان را از هراس به‌لرزه بیندازد. من چون آذرخشی‌ام، آماده که جهان را به‌آتش بکشد و در شعله‌های پوچی خود ببلعد.
Javad Azar
در این لحظه نه به چیزی باور دارم و نه امیدی. تمام اشکال و تعابیری که مایۀ فریبندگی زندگی است برایم بی‌معناست. نه دلبستۀ آینده‌ام و نه گذشته، اکنون نیز به کامم شوکران است. نمی‌دانم ناامیدم یا نه، چراکه فقدان امید الزاماً دال بر ناامیدی نیست. مرا هر چیزی می‌توان نامید، چراکه چیزی برای باختن ندارم. پاک‌باخته‌ام! پیرامون من گل‌ها غنچه می‌کنند و عندلیبان نغمه سر می‌دهند! چقدر دورم از همه‌چیز.
Javad Azar
. انزوا محیطی مناسب برای جنون است.
sobhan mohammadi
در پی تقلای دیوانه‌وار برای حل تمام مسئله‌ها، در پی رنج‌کشیدن برقله‌های ناامیدی، در ساعت متعالی مکاشفه درمی‌یابید که تنها پاسخ، تنها حقیقت، سکوت است.
خاک
از آنجا که دنیا معنایی ندارد، بیایید زندگی کنیم! بدون هدف مشخص یا آرمان‌هایی دست‌یافتنی بیایید خودمان را در خروش گردباد بی‌نهایت بیندازیم، راه پر پیچ و خم آن را در فضا دنبال کنیم، در شعله‌های آن بسوزیم و به جنون کیهانی و هرج‌ومرج مطلق آن عشق بورزیم. باید بذر این هرج‌ومرج کیهانی را در درون خود بپرورانیم تا به‌معنای آن دست یابیم. بی‌نهایت را زیستن و نیز تعمق طولانی دربارۀ آن، هولناک‌ترین درس هرج‌ومرج و طغیان است که می‌توان آموخت. بی‌نهایت تا ریشه‌های وجودتان را به‌لرزه درمی‌آورد، نظمتان را مختل می‌کند، اما وادارتان می‌کند که امور پیش پا افتاده، تصادفی و بی‌اهمیت را فراموش کنید.
yazdaan
تحسین توده سادیستی است.
yazdaan
آیا عاقلان هنوز درنیافته‌اند که حقیقتی نمی‌تواند درکار باشد.
yazdaan
بگذارید سازوبرگ زندگی عادی یک بار برای همیشه متلاشی شود.
yazdaan
ازاین‌روست که زندگی‌ای شورانگیز، ضایع‌شده در شعله‌های درونی و زیر تازیانه‌های سرنوشت را ترجیح می‌دهم به زندگی روشن‌فکرانۀ گرفتار در انتزاع‌پردازی که خود را درگیر جوهر درونی ذهن ما نمی‌کند.
yazdaan
زمان در همان حال که موجب بالیدن است، به‌گونه‌ای ضمنی آغازگر مرگ است.
yazdaan
بگذار این جهان با قوانین لایزالش تکه‌تکه شود.
yazdaan
در این جهان، فقط مشقت‌هایی که از بیماری سرچشمه می‌گیرند اصیل‌اند
yazdaan
انسان‌ها معمولاً آن‌قدر کار می‌کنند که نمی‌توانند خودشان باشند. کارکردن نفرینی است که بشر به تفریح تبدیلش کرده. کارکردن برای خودِ کار، بهره‌مندی از کوششی بی‌ثمر، خیال اینکه می‌شود با کار بی‌وقفه خود را اقناع کرد، تمام اینها نفرت‌انگیز و درک‌ناپذیر است. کار بی‌وقفه و دائمی انسان را بی‌خاصیت، بی‌اهمیت و بی‌هویت می‌کند. کار مرکز علایق انسان را از ساحت ذهنی چیزها به ساحت عینی تغییر می‌دهد. در نتیجه، انسان دیگر به سرنوشت خود علاقه‌ای نشان نمی‌دهد، بلکه بر واقعیت‌ها و اشیا متمرکز می‌شود.
پویا پانا
جوهرۀ زندگی اجتماعی بی‌عدالتی است.
پویا پانا
هر روز بیش از پیش متقاعد می‌شوم که انسان، حیوانی اندوهگین است، رهاشده و محکوم به یافتن راه خود در زندگی. طبیعت هرگز همچون او را به خود ندیده. او از به‌اصطلاح آزادی خود هزاران بار بیشتر از اسارت در وجود طبیعی در رنج است. تعجبی ندارد که اغلب آرزو می‌کند گُلی یا گیاهی باشد. وقتی به آنجا می‌رسی که می‌خواهی همچون گیاه زندگی کنی، به‌تمامی ناآگاه، به ناامیدی از انسانیت رسیده‌ای. اما چرا نباید جای خود را با گُلی عوض کنم؟ از پیش می‌دانم انسان‌بودن یعنی چه، زیستن در تاریخ، آرمان‌هایی داشتن؛ جز این چه برایم دارد؟ بی‌شک انسان‌بودن عالی است! اما بخش عمده‌اش تراژدی است، چراکه انسان‌بودن یعنی کاملاً متفاوت زیستن، پیچیده‌تر و نمایشی‌تر از وجود طبیعی. وجه تراژیک زندگی با نزول به مرتبۀ قلمرو اجسام بی‌جان رفته‌رفته ناپدید می‌شود.
پویا پانا
عمیق‌ترین و طبیعی‌ترین شکل مرگ، مردن در انزواست، وقتی حتی روشنایی قاعده‌ای برای مرگ می‌شود. در چنین لحظاتی، شما از زندگی، عشق، لبخند، دوستان و حتی از خود مرگ خواهید بُرید و از خود خواهید پرسید مگر جز پوچی دنیا و پوچی خودتان چیز دیگری هم هست.
پروا
این جهان ارزش قربانی‌شدن به‌نام یک ایده یا عقیده را ندارد. امروز چقدر خوشبخت‌تریم ازآن‌رو که دیگران در راه سعادت و روشنگری ما مرده‌اند؟ سعادت؟ روشنگری؟ اگر کسی برای خوشبختی من مرده باشد، من حتی بیش از پیش ناخشنودم، چراکه نمی‌خواهم زندگی خود را بر گورستانی بنا کنم. گاهی حس می‌کنم در برابر همۀ رنج‌های تاریخ مسئولم، زیرا درک نمی‌کنم چرا کسانی برای ما خون ریخته‌ان
lordartan
رنج هیچ‌کس نه با این خیال که همۀ ما فانی هستیم و نه با رنج‌کشیدن دیگران در گذشته و حال، به‌معنای واقعی، تسلا نمی‌یابد. چراکه، در این جهانی که در شکل مادی بی‌کفایت است و ناقص، این وظیفه را بر دوش فرد گذاشته‌اند که به‌کمال زندگی کند، با این آرزو که وجود خود را مطلق کند.
Chia.V

حجم

۱۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۷۳,۲۰۰
۳۶,۶۰۰
۵۰%
تومان