بریدههایی از کتاب برقلههای ناامیدی
۴٫۰
(۴۱)
با فرض معصومیت ذاتی هر تجربۀ اروتیک ـ توهمی از رهایی میآفریند.
yazdaan
حضور بعضی برای دیگران بهمثابه اوج هیجان، رخوت یا روشنگری است. چنین افرادی نه خلأ را میشناسند و نه گسیختگی را. بلکه فقط مصاحبتی را طلب میکنند که از خلال آن قلهها همانقدر لذتبخشاند که سرگیجهآور.
yazdaan
همواره در شگفتم که چرا همۀ نوابغ موسیقی و متافیزیک دیوانه نشدهاند. موسیقی بیش از هر هنر دیگری نیاز به چنان تمرکزی دارد که، در پی لحظات آفرینش، انسان میتواند بهسادگی عقل از کف بدهد. همۀ موسیقیدانان بزرگ، در اوج توان آفرینش خود، یا باید خودکشی کنند یا مجنون شوند.
yazdaan
چه میشد اگر سربازهای رومی به خواهش عیسی گوش کرده بودند، او را از صلیب پایین میکشیدند و میگذاشتند بگریزد؟ بیتردید برای موعظه به گوشۀ دیگری از دنیا نمیرفت، بلکه میرفت تا در تنهایی بمیرد، بدون همدردی مردم و اشکهاشان.
yazdaan
چرا مردم آنچه را که با خون نوشته شده تحسین میکنند؟
yazdaan
از حکمت این مردان بیاعتنا به حقیقت بیزارم، آنها که با اعصاب و گوشت و خون خود رنج نبردهاند. فقط حقایق زنده و طبیعی را دوست دارم که زادۀ اضطرابمان است.
yazdaan
بسیاری از دیوانگان دچار بیخوابیاند. ازاینروست افسردگیشان، بیزاریشان از زندگی و میلشان به خودکشی.
yazdaan
فقدان خواب فقدان امید را بههمراه میآورد.
yazdaan
چرا منفجر نشویم؟ آیا در من نیروی کافی برای بهلرزهدرآوردن جهان نیست، جنونی کافی برای خلاصی از نور؟ آیا آشوب تنها سرخوشی من نیست و بیقراریای که به زوالم میانجامد تنها لذتم؟
yazdaan
اندیشۀ شبهای بیداری، با چنین تحولی، آنقدر لطیف میشود که بیقراریهای عمق روان آدمی را درهم بریزد. حتی مرگ، هر چند هنوز هولناک، در شب وضوحی لطیف مییابد، کیفیتی وهمانگیز و آهنگین. با اینهمه، اندوه این شب کیهانی همچون اندوه موسیقی شرق است که در آن راز مرگ بر عشق برتری دارد.
yazdaan
زندگی پیش پا افتادهتر و از هم گسیختهتر از آن است که خیال میکنیم: آیا همین علت زوال و غیاب سرخوشی و سختشدن ضربآهنگ درونی ما نیست؟ علت توقف تدریجی جریان حیاتمان؟ این روند اتلاف، پذیرش و تمایل ما به در آغوشگرفتن مشتاقانه و سخاوتمندانۀ زندگی را از بین میبرد.
yazdaan
تنها طغیان برایمان باقی مانده و آنگاه که فروکش کند، فقط باریکهای از دود به جا میماند
yazdaan
آن که اسیر جنون است چگونه توان شادی دارد؟
yazdaan
به انسان بودنم افتخار نمیکنم، چراکه بیش از آنچه باید به معنای آن آگاهم.
yazdaan
طعم تلخ مرگ در من است و پوچی، همچون شوکرانی کاری، درونم را میسوزاند. چگونه میتوانم همچنان از زیبایی حرف بزنم و دربارۀ زیباییشناسی نظر بدهم وقتی بسیار اندوهگینم، اندوهیگن تا سر حد مرگ؟
yazdaan
شگفتزده میشوم که بعضیها به مطالعۀ گذشته میپردازند، وقتی تمام تاریخ در نظر من خالی و بیاعتبار است. چه اهمیتی دارد آرمانها و باورهای پیشینیان ما؟ دستاوردهای بشری میتوانسته بسیار چشمگیر باشد، اما دانستنشان برای من بیاهمیت است.
yazdaan
واژۀ «خوب» حالم را بد میکند؛ این واژه چقدر بیات و بیمحتوا شده! اخلاقیات به شما میگوید که برای پیروزی نیکی تلاش کنید! و چگونه؟ با انجام وظیفه، احترام و ایثار. اینها فقط واژههایی توخالیاند: اصول اخلاقی در برابر واقعیت عریان بیاعتبارند، آنقدر که فرد شک میکند آیا زندگی بدون این اصول بهتر نبود. دنیایی رها از اشکال و اصول را دوست خواهم داشت، جهان تعینناپذیری محض.
yazdaan
ترحم نهتنها بیثمر، توهینآمیز است. افزون بر آن، چگونه میتوانید به دیگری ترحم کنید، وقتی خودتان بهگونهای شرمآور رنج میکشید؟
yazdaan
چرا زنان از مردان شادترند؟ مگر نه اینکه وقار و معصومیت در آنها معمولتر است. آنها نیز به دام بیماری و نارضایتی میافتند، اما وقار بر آنها غالب است. وقار بیآلایش، حالتی از توازن ظاهری به آنها میبخشد که هرگز به تنشهای تراژیک و پرخطر نمیانجامد. زنان در ساحت معنوی ایمنترند، چراکه دوگانگی زندگی و روح در آنها شدتی کمتر از مردان دارد. احساس باوقار بودن به مکاشفات متافیزیکی، بصیرت حقیقت و ادراک فرجام، که تمام لحظههای زندگی را مسموم میکند، نمیانجامد.
yazdaan
برای رسیدن به قله باید سقوط کرد.
yazdaan
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۷۳,۲۰۰
۳۶,۶۰۰۵۰%
تومان