بریدههایی از کتاب برقلههای ناامیدی
۴٫۰
(۴۱)
آنکه وحشت محض و اضطراب فراگیر را تجربه نکرده از درک مبارزه و جنون جسم و مرگ ناتوان است
yazdaan
هر آنچه با اهمیت است، نشانی از مرگ دارد.
yazdaan
چراکه اگرچه کمترین انسانم، حس میکنم چه قدرتمندم، چه سرسخت، چه بیرحم! زیرا من تنها کسیام که بیامید زندگی میکنم، قلۀ قهرمانی و تناقض. نهایت جنون!
yazdaan
مرا هر چیزی میتوان نامید، چراکه چیزی برای باختن ندارم. پاکباختهام! پیرامون من گلها غنچه میکنند و عندلیبان نغمه سر میدهند! چقدر دورم از همهچیز.
yazdaan
قهرمانبودن ـ به جهانشمولترین معنا ـ یعنی اشتیاق به پیروزی محض. اما چنین پیروزیای تنها از میان مرگ حاصل میشود. قهرمانی یعنی فراتر رفتن از زندگی؛ خیزی است مرگبار به دل نیستی
yazdaan
تا آنجا که به خودم مربوط است، از انسان بودن استعفا میدهم. دیگر نه میخواهم و نه میتوانم انسان باشم. چه باید بکنم؟ خدمت به نظامی اجتماعی و سیاسی؟ بدبخت کردن زنی؟ دنبال نقصان نظامهای فلسفی گشتن؟ جنگیدن برای آرمانهای زیباییشناسی و اخلاقی؟ اینهمه بسیار ناچیز است. من انکار میکنم انسان بودنم را، حتی به قیمت تنها ماندن. اما آیا من همین حالا هم تنها نیستم، در این جهانی که دیگر هیچ انتظاری از آن ندارم؟ ورای آرمانها و فرمهای مبتذل امروزی میشود در فراآگاهی زیست.
آنجا که سرمستی ابدیت به دغدغههای این جهان خاتمه میدهد و بودن همانقدر ناب و مجرد است که نبودن.
yazdaan
آنان که در آتش هر تمنا میسوزند و با هر یک بهتدریج میمیرند، آنان که فقط در قلهها نفس میکشند و همیشه تنهایند، مخصوصاً در کنار دیگران، چگونه میتوانند فقط بهگونهای تکبعدی ببالند و در چارچوب یک نظام شکل بگیرند؟
yazdaan
اگر بخواهم کاملاً صادقانه بگویم، نمیدانم چرا زندگی میکنم و چرا از زندگی بازنمیایستم. پاسخ احتمالاً در ماهیت بیمنطق زندگی نهفته است که بیهیچ استدلالی برقرار میماند.
yazdaan
سرزندگی، اشتیاق و خشم از حالات مثبت با شدتی طغیانیاند که موانع محدودکننده را درهم میشکنند و از حالات عادی فراتر میروند. سرچشمۀ آنها مازاد زندگی، سرزندگی و انبساط انداموار است. در چنین حالتهای مثبتی، زندگی مرزهای طبیعیاش را میشکند،
yazdaan
ناامیدی، اضطرابی دردناک در پی دارد.
yazdaan
قدمزدن در تنهایی، بهویژه شبها، وقتیکه هیچیک از جذابیتهای معمول نمیتواند دلربایی کند، برای فرایند عمیق خودسازی مناسب است.
yazdaan
بعضی میگویند: از خود گذشتن برای انسانیت، خیر جمعی، کیش زیباییپرستی و از این قبیل. من اما فقط کسانی را شایسته میدانم که، هر چند برای مدتی کوتاه، خود را از این همه خلاص کردهاند. تنها آنان بهگونهای مطلق زیستهاند. تنها آنان حق دارند از زندگی بگویند.
yazdaan
وقتی تمام دلایل متداول اخلاقی، زیباشناسی، مذهبی، اجتماعی و از این دست دیگر زندگی را راهبر نباشد، چگونه میتوان بدون مقهور پوچی شدن به زندگی ادامه داد؟ تنها با پیوند با پوچی، با عشق به بیهودگی مطلق، عشقورزیدن به چیزی فاقد مادیت که میتواند توهم زندگی را شبیهسازی کند.
yazdaan
زندگی، برای تحمل تنشهای عظیم، بیش از حد محدود و تکهتکه است.
yazdaan
. در کرانههای زندگی، احساس میکنید دیگر بر زندگی درونیتان تسلط ندارید. ذهنیات، خیالات است و نیروهای افسارگسیختهای درونتان در جوش و خروشناند و بیهیچ ارتباطی با یک مرکز شخصی یا نظم منفرد معین در حال تکامل. در کرانههای زندگی، همهچیز بهانهای است برای مرگ.
yazdaan
مگر جز پوچی دنیا و پوچی خودتان چیز دیگری هم هست.
yazdaan
تغزل تنها خون است و خلوص و آتش.
yazdaan
پس میتوان جنون را نوعی طغیان تغزل دانست.
yazdaan
تغزلیبودن یعنی نتوانی در خود فروبسته بمانی. هرچه نیاز به صورتبندی بیرونی بیشتر باشد، شاعرانگی درونیتر، ژرفتر و چگالتر است
yazdaan
در محبوسکردن نیروهای انفجاری خطری جدی نهفته است.
yazdaan
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۷۳,۲۰۰
۳۶,۶۰۰۵۰%
تومان