میشود با یک دندان سوراخ یا شانه گرفته کنار آمد ولی از کنار خیلی چیزها نمیشود گذشت.
کلوچه کتابخوان
تنها علاقه واقعی او دیدن ایستگاههای قطار بودند. خودش مطمئن نبود چرا اما تا جایی که به خاطر میآورد، عاشق تماشای ایستگاههای قطار بود
farnaz Pursmaily
بهشت سرانجام زمانی گم میشد.
elnaz_21
بعضی چیزها توی زندگی آن قدر پیچیدهاند که به هیچ زبانی نمیشود توضیحشان داد.
نیتا
فرقههای مذهبی و سیمنارهای مهارت فردی هدفشان این است که از آدمها پول بگیرند. برای همین یک جور شست و شوی خام مغزی انجام میدهند.
نیتا
اکثر آدمهای دنیا هیچ مشکلی با دستور شنیدن ندارند. راستش خیلی هم خوشحال میشوند که بکن نکن بشنوند. ممکن است غر هم بزنند ولی احساس واقعیشان این نیست.
نیتا
هیچ قلبی صرفاً به واسطهی هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلبها را عمیقاً به همه پیوند میدهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعهای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بیمعنی است. هماهنگی واقعی در همینها ریشه دارد.
کلوچه کتابخوان
دید که چیزهایی هست که فقط شکل بدن زن به آنها زبان میدهد.
کلوچه کتابخوان
فکر عمیق نیازمند سکوت است
کلوچه کتابخوان
"پس نشستی کارهایی را که دوست نداشتی بکنی و کارهایی را که دوست نداشتی باهات بکنند فهرست کردی، تجزیه تحلیلشان کردی، و بر اساسش این کار را کلید زدی. شروع کارت از همین جا بوده؟"
کلوچه کتابخوان