بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانم دالاوی | طاقچه
۳٫۱
(۶۸)
مرگ خود خواسته گویای نافرمانی است. مرگ کوششی است برای ارتباط، از سوی آدم‌هایی که احساس می‌کنند رسیدن به مرکزی که به طور رمزآلودی از آن‌ها می‌گریزد امکان‌ناپذیر است؛ نزدیکی‌ای که به جدایی منتهی می‌شود؛ شعف رنگ می‌بازد؛ آدم تنها است. مرگ مانند یک آغوش است.
ملکوت
کسی را نداشت که دردش را به او بگوید.
da☾
آدم نمی‌تواند در چنین دنیایی بچه دار شود. نمی‌تواند رنج را امتداد دهد، یا بر نسل این حیوانات شهوت‌ران بیافزاید، حیواناتی که احساساتشان پایدار نیست، دستخوش هوا و هوس و نخوت اند.
rayehe
با این که احساسات و علایق به قدرت گذشته باقی می مانند، ولی آدم آخر به نیرویی دست می‌یابد که به زندگی‌اش چاشنی می‌زند، این که به تجربه هایش بپردازد و آن‌ها را زیر و رو کند.
مژگان هاشمیان
نگفته بود دوستش دارد، اما دستش را گرفته بود. فکر کرد خوشبختی‌همین است.
da☾
آقای ویتاکر گفته بود که او برای هدفی به جهان آمده. اما هیچکس میزان رنج او را نمی‌دانست!
da☾
همه وقتی ازدواج می‌کنند، بعضی چیزها را از دست می‌دهند.
da☾
سال‌ها بود رنج و اندوه را مانند تیری که در قلبش مانده باشد تحمل کرده بود
da☾
حقیقت روح ما این است، درباره‌ی درونمان که مثل ماهی‌ها در ژرفای دریا به سر می‌برد و در تیرگی هااز میان بوته‌های غول‌آسای گیاهان دریایی راه خود را می‌جوید، به فضاهایی‌نورانی و دورتر و دورتر به مکان های غمناک، سرد، عمیق و مرموز؛
شراره
بیرون بودن چه خوب بود. فکر کرد شاید لازم نباشد فورآ به خانه برگردد.
da☾
احساس عجیبی به او می‌گفت نامرئی است، نادیدنی؛ ناشناخته
da☾
مرگ کوششی است برای ارتباط، از سوی آدم‌هایی که احساس می‌کنند رسیدن به مرکزی که به طور رمزآلودی از آن‌ها می‌گریزد امکان‌ناپذیر است؛ نزدیکی‌ای که به جدایی منتهی می‌شود؛ شعف رنگ می‌بازد؛ آدم تنها است. مرگ مانند یک آغوش است.
هیچ کس
نمی‌خواست بمیرد. زندگی خوب و آفتاب گرم بود. فقط آدمها؟
da☾
فکر کرد دوست داشتن آدم را منزوی می‌کند.
da☾
آه، کاش می‌توانست سراسر زندگی‌اش را از نو شروع کند!
da☾
این کلاریسا بود که در خاطر آدم‌ماند. نه این که خارق العاده باشد؛ اصلا خوشگل نبود؛ هیچ چیزی نداشت که آدم بخواهد تماشا کند؛ هیچ وقت حرف زیرکانه‌ای نمیزد؛ با وجود این حضور داشت؛ کلاریسا حضور داشت.
خوشی
برای بعضی از زن‌ها هیچ چیز به بدی ازدواج نیست؛ و سیاست؛ و داشتن شوهری محافظه کار مثل ریچارد تحسین انگیز.
firuze mardani
دنیا شلاقش را بلند کرده؛ قرار است کجا فرود بیاورد؟
Negar
دوست داشتن آدم را منزوی می‌کند.
araz zarei
وجد مذهبی آدم‌ها را بی‌عاطفه می‌کرد (همین‌طور آرمان داشتن)؛ احساساتشان را خفه می‌کرد
araz zarei

حجم

۱۹۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۶۰,۹۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد