بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری که از چنگ داعش گریخت | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب دختری که از چنگ داعش گریخت اثر فریدا خلف

بریده‌هایی از کتاب دختری که از چنگ داعش گریخت

نویسنده:فریدا خلف
انتشارات:مهرگان خرد
امتیاز:
۴.۳از ۲۹۱ رأی
۴٫۳
(۲۹۱)
«حق داشتیم بکشیمشون چون کافر بودن.» یکی دیگر اضافه کرد: «حالا شما متعلق به مایید و می‌تونیم هر کاری می‌خواهیم باهاتون بکنیم و شما هیچ حق‌وحقوقی ندارید.» فریاد زدم: «این دروغ رو از خودتون درمی‌آرید. خیلی از مسلمونارو می‌شناسم که این کارا رو تأیید نمی‌کنن.» به‌راحتی این اعتقاد را که مسلمانان می‌توانند چنین جنایاتی را مرتکب بشوند رد می‌کردم. آن‌ها اصرار داشتند: «همین درسته. امیر ما، خلیفه در مورد سرنوشتتون تصمیم می‌گیره.»
alcapon
در آرامش با خودم حساب کردم، چه چیز دیگری برای این‌که به زندگی‌ام خاتمه بدهم نیاز داشتم؟ این بار به دنبال راه فرار نبودم. اگرچه آنجا یک پنجره داشت اما نمی‌خواستم خودم را سرگرم این فکر کنم که از آن برای فرار کردن استفاده کنم. افسرده‌تر و ناامیدتر از این بودم که نقشه‌ای برای فرار بریزم. هیچ انرژی و اعتمادبه‌نفسی نداشتم. حالا که شرافتم را از دست داده بودم، فرار کردن چه فایده‌ای داشت؟ فقط می‌خواستم مایه‌ی سرافکندگی پدر و مادرم نباشم. برای همه بهتر بود که بمیرم.
پ.نصیری
گفتم: «آره. ما اصلاً حواسمون بهش نبود. می‌بینی ترس چطور آدم رو کور می‌کنه؟» آن‌ها سرشان را تکان دادند. سعی کردم متقاعدشان کنم. «اگه خودمون رو از قیدوبند ترس رها کنیم، هر کاری می‌تونیم بکنیم.»
مِهردُخت💙
نمی‌توانم بگویم وقتی‌که ردا را دور گردنم می‌بستم، خوشحال بودم یا نه؟ زندگی‌ام بدتر از آن بود که احساس ناراحتی داشته باشم.
hoda msw
نباید به شکنجه‌گرانمان این قدرت را بدهیم که بقیه‌ی زندگی‌مان را نابود کنند و الان هم باید با آن‌ها مقابله کنیم.
حسنا296
می‌پرسیدند: «چه خبره؟ می‌خواهید با اونا چه‌کار کنید؟» آن‌ها بدون هیچ احساسی می‌گفتند: «اونا رو می‌بریم کوهستان.» اما بعد صدای شلیک گلوله شنیدیم. در فاصله‌ای حدوداً یک کیلومتر ابری از گردوغبار در هوا بلند شد. زن جوانی که نوزادی در آغوشش بود فریاد زد: «دارید می‌کشیدشون، بهشون شلیک می‌کنید.» مردان مسلح به او خندیدند: «مردهاتون سگن. برای همین می‌کشیمشون.» زن‌ها از ترس و شوک گریه می‌کردند.
parastoo
«این دشمنی هیچ منطقی نداره. گاهی وقتا مردم به تجربه‌های بد نیاز دارن تا قدر اون چیزی که کمتر بَده رو بدونن.»
کاربر ۸۴۰۶۰۸
اگر امیدمان را از دست می‌دادیم راحت‌تر می‌توانستند ما را کنترل کنند. سعی کردم اوین را قانع کنم
Kak Farhad
آدمای داعشن. اومدن تا غارتمون کنن. هر چیزی که داریم رو می‌گیرن دقیقاً همون‌کاری که با مسیحیا کردن.»
راحله
فاجعه روز پانزدهم ماه آگوست ۲۰۱۴ اتفاق افتاد. تا زمانی که زنده هستم هرگز نمی‌توانم آن روز را فراموش کنم.
راحله
پدر تکرار کرد: «ایمانمون مهم‌ترین چیزه. هیچ‌وقت اینو فراموش نکن. مهم نیست اونا با ما چه‌کار می‌کنن. هیچ‌وقت قوانین اصلی دینمون رو فراموش نکن؛ به بزرگان احترام بگذار، هرگز به قلبت اجازه نده احساس حسادت کند یا حسادت را درون خودش نگه دارد، هرگز به دنبال انتقام نباش.»
خواندن و عمل با هم
«یعنی مردم موصل نیروهای جهادی رو ترجیح می‌دن؟» شانه‌اش را بالا انداخت. «این دشمنی هیچ منطقی نداره. گاهی وقتا مردم به تجربه‌های بد نیاز دارن تا قدر اون چیزی که کمتر بَده رو بدونن.»
ramin3313
برای ما ازدواج بین دخترعمو و پسرعموها به‌عنوان عاملی جهت اتحاد و همبستگی رایج است. در ضمن باور داشتیم زندگی با اقوام و در کنار هم باعث آرامش می‌شود.
Maryam Bagheri
با این همه، این‌که دوستانم تظاهر می‌کردند خدای دشمنانمان را عبادت کنند، کلافه‌ام می‌کرد.
سپیده دم اندیشه
. آن‌ها یک گروه از کشورهای مختلف بودند اما من تقریباً همه‌ی حرف‌هایشان را می‌فهمیدم. صدای یکی را شنیدم که نزدیکم شد و گفت: «این دخترای ایزدی خیلی خوبن.» یک نفر دیگر پرسید: «مطمئنی که همشون باکره‌ن؟» نگهبان فلسطینی خیال مرد را راحت کرد؛ «هیچ کدومشون ازدواج نکرده‌ن. تا حالا هیچ‌کی بهشون دست نزده. خیالتون راحت. جنس تازه‌ن.» آن‌ها با تکان دادن سر موافقتشان را نشان دادند. یکی از آن‌ها گفت: «باید خودمون بررسی کنیم تا مطمئن بشیم.»
alcapon
مردان چند دختر بسیار زیبا و کم‌سن‌وسال را انتخاب کردند و گفتند: «شماها خیلی خوش‌شانسید، خلیفه شماها رو به‌عنوان عروسش انتخاب کرده.»
alcapon
گفت: «بعد از مشورت در روستا به این نتیجه رسیدیم که نمی‌تونیم دین پدرانمون رو نفی کنیم. ازتون خواهش می‌کنیم ما رو درک کنید.» اعراب جواب دادند: «خب پس ما تصمیم شما رو به اطلاع رهبر داعش می‌رسونیم. ما فقط بهترینا رو برای شما می‌خواستیم.» - می‌شه امیدی به رحمت داشته باشیم؟ - اینو دیگه خلیفه تصمیم می‌گیره. کدخدا طبق یکی از آیات قران گفت: «هیچ اجباری توی دین وجود نداره.» اما آن‌ها که نمی‌خواستند این حرف‌ها را بشنوند، گفتند: «ما بهتر از شما می‌دونیم چی توی قرآن نوشته شده.»
alcapon
بغدادی به حامیان خود گفت: «ای مسلمانان همه‌ی دنیا عجله کنید، به دولت خودتان بپیوندید، بله دولت خودتان، عجله کنید. شام فقط متعلق به سوری‌ها و عراقی‌ها نیست. نه، زمین به خدا تعلق دارد که آن را به بندگان منتخب خود روی زمین داده است.» - فکر کنم منظورش خودشه، نه؟
alcapon
وقتی افراد زیادی با آسیب‌های روانی مختلف در چنین اجتماعی نزدیکِ هم زندگی می‌کنند، جایی برای خوش‌بینی باقی نمی‌ماند.
hoda msw
او یک چادر سیاه پوشیده بود و تلألو غروب خورشید اطراف چشمان زیبای قهوه‌ای‌اش می‌رقصید.
hoda msw

حجم

۱۸۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۱۸۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان