بریدههایی از کتاب رحمت واسعه
نویسنده:آیتالله العظمی محمدتقی بهجت
انتشارات:انتشارات واژه پرداز اندیشه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۵۰ رأی
۴٫۵
(۱۵۰)
اهل تهران جفا کردهاند اگر هفتهای یک مرتبه به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) نروند.
R.Khabazian
خوشش نمیآمد که هر تعبیری در این مجالس بیان شود. روزی شنید که مداحی شعری میخواند و در آن از چشم و ابروی امام معصوم (ع) سخن میگوید.
پس از پایان مجلس، پیغام داد که به مداح بگویید:
خیلی از چشم و ابرو سخن نگوید، مقام امام را وصف کند و عظمت معصوم را در اشعارش نشان دهد.
R.Khabazian
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است
R.Khabazian
از اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین (ع) و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الآن هم امام حیّ است و حرفت را میشنود.
R.Khabazian
اگر میخواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان میگوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارتنامه قرائت میشود.
R.Khabazian
معرفت ائمه (ع) وقتی بالا برود، به معرفت خدا میرسد؛ چون اینها باباند.
R.Khabazian
اهلبیت (ع) آنقدر مقامات و کمالات دارند که تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد و اصلاً عالم در
کاربر ۳۳۷۸۷۴۵
پرسش: نماز زیارت بعد از همهٔ زیارتنامهها و زیارات مطلوب است، یا فقط در مواردی که تصریح شده، مطلوب است؟
پاسخ: میگویند برای [زیارت از] بعید (راه دور) نماز را جلوتربخواند [اما برای زیارت از] قریب، بعد از زیارت [بخواند].
شیدا
بیحسین (ع) به جایی نمیرسید
marzieh.21
ولی انسان، خوشی و راحتی میخواهد و به هرچه میرسد، بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد. اما جهل یا غفلت دارد که داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است:
marzieh.21
واقعاً وقایع و حوادث عالم مایهٔ عبرت است. با آنهمه کمالات و مقامات که اهلبیت (ع) دارند، بهگونهای که تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد _ عالم چیست؟! خدا میداند چه عظمتی دارند و چه خبر است! _ حیف است که یک نفر آدم عادی در دنیا از آنها عزیزتر زندگی کند! بااینحال بنا به اقلّ نقل، در کربلا سیهزار نفر با حضرت سیدالشهدا (ع) مقاتله کردند و آن حضرت اولی به حیات از همهٔ آنها بود. صبر و بردباری آنها بر مصائبِ با آن عظمت و جلالت و عزت، مگر قابل تحمل یا تعقل است؟!
marzieh.21
از اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین (ع) و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الآن هم امام حیّ است و حرفت را میشنود.
رضا
اگر میخواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان میگوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارتنامه قرائت میشود.
رضا
ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرتحجت (عج) گرفتار است و دشمنها نمیگذارند بیاید و او را حبس کردهاند. آیا حبسی از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادی نشان دهد و خود را معرفی کند؟
در این مافوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا میداند که قلوب اهل ایمان چقدر خون است. آیا شایسته است که حضرتغایب (عج) در مصائب و گرفتاری شبیه قضیهٔ حسینبنعلی (ع)، به این مدت طولانی گرفتار باشد و ما برقصیم و شادی کنیم؟!
شیدا
کاری بر سر خود میآوریم که دشمن نمیآورد. آیا هیچ دشمنی میتوانست آن بلا را بر سر عمر سعد بیاورد که خودش در یک شب آورد؟! مؤمنین با اینهمه پیشامدها، برای نجات اهل ایمان به تضرع و ابتهال و التجا محتاج هستند. چنانکه در شبانهروز به نان احتیاج دارند، به دعا و تضرع نیاز دارند.
شیدا
ما باید اکنون در فکر شویم که چاره را پیدا کنیم. چنانکه در مسائل فقهی با «شمّالفقاهة» و حدس، گویی به انسان الهام میشود، به ما هم باید در این چارهجویی الهامی بشود. شاید بعضی بدانند که چاره و تکلیف چیست، ولی نتوانند بگویند!
شیدا
از بیاعتنایی برخی مردم به این شخصیت والامقام خرسند نبود و میفرمود:
اهل تهران جفا کردهاند اگر هفتهای یک مرتبه به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) نروند.
شیدا
اگر ما جای خلفای بنیامیه و بنیعباس که خلافت را از اهلش غصب نمودند، بودیم و توانایی داشتیم، رادع و مانعی از نابودی دشمنان خود نداشتیم و شرایط و قدرت و امکاناتی که برای آنها فراهم بود، برای ما هم فراهم میشد، آیا مانند آنها عمل نمیکردیم؟! الآن چه میکنیم؟ آیا حقکشی نمیکنیم؟!
از خدا میخواهیم که مورد چنین امتحانی قرار نگیریم، البته اگر مورد امتحان قرار گرفتیم نیز از خدا میخواهیم که ما را حفظ نماید. انسان در مقام امتحان یا مانند سلمان (ره) در أعلیعلیین قرار میگیرد یا مانند یزید و معاویه از هالکین و در اسفل سافلین.
به اندازهٔ ترس از یک پاسبان
شیدا
برای ما امتحان پیش نیامده تا معلوم شود که با حسین (ع) هستیم، یا با یزید.
شیدا
هشام ملعون، علاوهبر آنهمه اهانتهایی که در مجلس خود به زید کرد، به زید میگوید: «برو، تو همانی که اهل کوفه میخواهند تو را خلیفهات بکنند و حالآنکه تو پسر کنیز هستی و برای این کار قابلیت نداری». زید گفت: «اگر خواستی جواب میگویم». گفت: «بگو». کأنّه [فکر میکرد] محال است این را جواب بگوید.
زید گفت: «اشرف خلایق، حضرت رسول صلواتاللهعلیه است که از اولاد اسماعیل است و اسماعیل پسر هاجر است که کنیز است». هشام ساکت شد.
شیدا
حجم
۳۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان