بریدههایی از کتاب رحمت واسعه
نویسنده:آیتالله العظمی محمدتقی بهجت
انتشارات:انتشارات واژه پرداز اندیشه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۵۰ رأی
۴٫۵
(۱۵۰)
بیانات و اقرارهای معاویه بنیزید شوخی نیست، او برای حق، از سلطنت رُبع مسکونی گذشت، هرچند وظیفهٔ او همین بود، ولی آیا اگر آن شرایط برای ما بود، حاضر بودیم چنین کنیم؟! «هَلِ الدِّینُ إِلّا التَّرْجِیحُ عِنْدَ الدَّوَرانِ؟!» (آیا دینداری جز ترجیح [حق] هنگام دوران امر [و مخیرشدن انسان بین حق و باطل] است؟!).
ما هم به مرگ نزدیکیم
شیدا
ما به خدا پناه میبریم. چرا؟ به جهت اینکه [فکر میکنیم] اینطور کارها خیلی از وضعیات ما دور است. لکن کلام در این است که اگر خدای ناکرده [ابتلائات به ما] نزدیک شود، چطور امتحان خواهیم داد؟ [آیا] آنهایی که مرتکب [این اعمال] میشدند، دیوانه بودند؟
همیشه [حکومت] ری را بر سیدالشهدا (ع) ترجیح میدهند، و الا [عمر سعد] محب سیدالشهدا (ع) بود و با سیدالشهدا (ع) خوب بود. لکن بعضی از خوبها بر بعضی دیگر در مزاحمت ترجیح پیدا میکند.
شیدا
است. ولذا در قلوب مؤمنین، [حرارتی است از قتل سیدالشهدا (ع)] ولذا که «مَا ذَکَرَنِی مُؤْمِنٌ إلّا بَکَی»
marzieh.21
(و دل مرا سرگشته و دیوانهٔ محبت خود قرار ده) نفی موضوع خودبینی است و اینکه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بیخود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم.
marzieh.21
اشک، ارتباط روحی انسان با عالم بالا و اعلی علیین است. اشک، راه تکوینی بهسوی خدا و ارتباط با غیب است و ازهمینرو است که در روایات، علامت قبول شدن اذن ورود به حرم اهلبیت (ع) معرفی شده است.
marzieh.21
دربارهٔ حضرت علیاکبر (ع) وارد است که امامحسین (ع) هنگام به میدان رفتن و وداع آن بزرگوار به مادرش لیلی فرمود: «دَعِیهِ، فَقَدِ اشْتاقَ الْحَبِیبُ إِلی لِقاءِ حَبِیبِهِ!» (رهایش کن که حبیب به دیدار محبوبش اشتیاق پیدا کرده است!).
در بعضی ادعیه هم خطاب به حضرت حق میخوانیم: «یا حَبِیبَ مَنْ لاحَبِیبَ لَهُ» (ای دوستِ کسی که دوستی جز تو ندارد)
سلمی
اهلبیت (ع) آنقدر مقامات و کمالات دارند که تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد و اصلاً عالم در مقابل آنها ارزشی ندارد. خدا میداند چه عظمتی دارند و در عالم چه خبر است! حیف است که در عالم یک نفر آدم عادی، از آنها عزیزتر زندگی کند
marzieh.21
ما در زیدبن علیبنالحسین (ع) احتمال عصمت میدهیم. همچنین، دربارهٔ ابوالفضل، علیبنالحسینِ شهید و اصحاب سیدالشهدا (ع) احتمال عصمت میدهیم، بلکه بالاتر از احتمال. صحبت احتمال عصمت نیست، واقعِ عصمت در اینها محرز [و مسلّم] است. همچنین مقداد، سلمان و این بزرگوارها که کوه تقوا بودند، آیا میشود بگوییم عصمت ندارند؟! بلکه در همین عصرهای نزدیک ما دیده شده کسانی که مدعی بودند: عالماً و عامداً معصیت بهجا نیاوردهایم.
شیدا
در فکر قول و مقال نباشیم، در فکر عمل باشیم. اگر در فکر عمل به معلومات باشیم، خاطرجمع باشیم شکست نخواهیم خورد، و روزبهروز روشنتر میشویم.
mahani
اگر میخواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان میگوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارتنامه قرائت میشود.
mahani
معتقد بود که در هنگام زیارت باید احترام حرم را نگاه داشت و ادب را رعایت کرد. نباید مزاحم حضور و ارتباط قلبی افراد شد. خیلی بر این نکته اصرار میکرد که در حرمها باید سکوت را رعایت کرد. با کار برخی زوّار که به بهانهٔ صلوات، سکوت حرم را بههم میزدند، موافق نبود. به خادمان حرم حضرت معصومه (ع) توصیه کرده بود که به مردم بگویند:
خدا میداند که در این حرمها چه ملائکهای و چه اولیایی به طواف مشغولاند. صدا بلند نکنید و فریاد نزنید، آنها متأذی میشوند.
شیدا
بنا نبود آن حضرت از راه خرق عادت و اعجاز پیروز شود، وگرنه یک نفر هم لازم نبود، خود حضرت سیدالشهدا (ع) کافی بود. امام سجاد معصوم (ع) با آن حال برای ترویج از مرام و مسلک سیدالشهدا (ع) عصا و شمشیر بهدست میگیرد.
سلمی
مرگ ترسی ندارد. ازنظر ظاهر، همان خواب است. درخصوص مشکلات پس از مرگ هم بهاندازهٔ یک مو، محبت اهلبیت (ع)، برای نجات کافی است و آن مقدار محبت را [هم که ما] داریم.
سلمی
انسان باید یا لجوج و معاند باشد یا جاهل که نفهمد علی و اولادش (ع) در صف عادلین و متّقین و صادقیناند و دشمنان آنها در صف فاسقین و فاجرین.
سلمی
(شیعیان ما صابرتر از مایند؛ چراکه ما بر آنچه [از غیب] میدانیم، صبر میکنیم و آنها بر آنچه [از غیب] نمیدانند، صبر میکنند
sepideh
ولی ما قدردان اهلبیت (ع) نیستیم، مثل کسانی که گنجی در خانه دارند؛ ولی گویا ندارند و از آن غافل محضاند! بلکه کار و حال ما بدتر از آنهاست. گویا مانند کسانی که به امامت اعتقاد ندارند، ما نیز امیرالمؤمنین (ع) را نداریم و مانند آنها زندگی میکنیم که آن حضرت را ندارند. بااینکه قرآن را در یک دست و عترت را در دست دیگر داریم؛ ولی گویا دستمان خالی است و هیچ نداریم و سنگینی آنها را احساس نمیکنیم. گویا چیزی در اختیار ما نیست!
sepideh
میفرمود: شفا در همین مجالس است؛ و دیگران را نیز برای برگزاری این مراسم، حتی با حضور یک نفر تشویق میکرد.
سلمی
روزی در حرم مقدس رضوی، جوانی به او گفت: «آقا! ما که جوانیم از پا افتادیم. شما خسته نمیشوید؟» حرفی نزد. رواقها را طی کرد و از صحنها هم گذشت. در طول مسیر برای بسیاری از اموات، فاتحه میخواند. از حرم که خارج شد، دست در جیب کرد و پولی به جوان داد و گفت:
به مغازهٔ عطاری برو و داروی عین، شین، قاف طلب کن و مصرف کن تا خسته نشوی.
sepideh
فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمیخرند، اشک بر سیدالشهدا (ع) را مثل دانهٔ درّی برایش نقد میکنند
Hadis🌸
… گریه و بُکا بر سیدالشهدا (ع) بالاتر از نماز شب است. زیرا نماز شب عمل قلبی صِرف نیست، بلکه مانند قلبی است، ولی حزن و اندوه و بکا، عمل قلبی است؛ بهحدی که بکا و اشک چشم از علائم قبولی نماز وتر است.»
Reza Yousefpor
حجم
۳۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان