بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ژان کریستف (جلد ۲) | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب ژان کریستف (جلد ۲) اثر رومن رولان

بریده‌هایی از کتاب ژان کریستف (جلد ۲)

۳٫۸
(۵)
بیماری، بسا که سودمند است. با درهم کوبیدن تن، جان را آزاد می‌کند، آن را صفا می‌بخشد. در شب‌ها و روزهای بی‌عملی ناگزیر، اندیشه‌ها سر برمی‌آورند که از روشنایی بسیار تند می‌هراسند و خورشید تندرستی آن‌ها را می‌خشکاند. آن کس که هیچ گاه بیمار نبود؛ هرگز خود را به کمال نشناخته است.
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
سیل را بند آوردن، محال است.
پویا پانا
شیلر که «تنها برای یک ملّت نوشتن، چه آرمان ناچیزی است».
پویا پانا
یک مرد هوشمند، مردم را داوری می‌کند، در دل به ریشخندشان می‌گیرد، و اندکی خوارشان می‌شمارد؛ امّا، چون آنان رفتار می‌کند، اندکی بهتر، همین و بس. تنها، راهی است برای چیره شدن. اندیشه دنیایی است، کردار دنیایی دیگر. به فدا کردن خویش در راه آنچه که می‌اندیشی، چه نیاز؟ پندار نیک. بیچون و چرا! امّا گفتار نیک، به چه کار می‌آید؟ آن گاه که مردمان، چنان نادانند که نیکی و درستی را نمی‌توانند بر خود هموار کنند آیا باید آن‌ها را با زور به آن واداشت؟ ناتوان آنان را پذیرفتن، و وانمود کردن به گردن نهادن بدان و در دل خوار انگار خویش، خود را آزاد یافتن،
پویا پانا
هیچ چیز خوب به‌چشم نمی‌خورد، مگر دگرگونی. پیش از هر چیز باید، خود را از پیرها و کهنه‌ها رها کنیم. پیرها و کهنه‌ها در آلمان بسیاراند. مرگ بر پیر و کهنه!
پویا پانا
آیا در این امر، یک شادمانی نهانی نهفته نیست؟ شادمانی یک برده هوشمند؟
پویا پانا
شادکامی‌ای است، تنها بودن، با خویش بودن! چه شادکامی‌ای است، رهایی از زنجیرها، و از رنج یادهای خویش، و از کابوس چهره‌های مهربار و نفرت‌بار! سرانجام، چه شادکامی‌ای است، زیستن، بی گرفتار آمدن به دام آن، و فرمانروای خویش گشتن! ...
پویا پانا
این آدم کودن، خبرنگار و فرمانروای آراستگی و برازندگی باب روز، در پاریس شده بود. خبرهای بی‌مزه محفل‌های بزرگان را با باریک‌بینی پیچیده‌ای، می‌نوشت. او پیشوای سبک زیبای فرانسوی، آراستگی و برازندگی فرانسوی، ادب و خوش سخنی فرانسوی، و روان فرانسوی شده بود، ــ بنا به شیوه رژانس، باپاشنه قرمز، به شیوه لوزن او را ریشخند می‌کردند؛ امّا، این نکته، او را از کامیابی، هرگز باز نمی‌داشت. آنان که می‌گویند، دلقک در پاریس نابود می‌شود، هرگز پاریس را نمی‌شناسند. چه جای نابودی، مردی هستند که از این راه نان می‌خورند؛ در پاریس، دلقکی و مسخرگی، آدمی را به همه جا می‌رساند، حتّی به افتخار، حتّی به کامیابی در دلربایی
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
چه موهبتی بود برای هنرمند، اگر می‌توانست به یاران ناشناخته‌ای که اندیشه‌اش در گرد جهان با آن‌ها روبرو می‌شد، پی برد، و آن‌گاه دلش چه گرمایی می‌یافت و نیروهایش چه توانی...امّا بیش‌ترین هنگام، نه چنین است. هر کس تنها می‌ماند و تنها می‌میرد، هرچه بیش دریابد و بیش نیازمند به گفتن باشد، از بیان آنچه که درمی‌یابد، بیش‌تر هراسان می‌شود. ستایشگران نافرهیخته، هیچ گاه برای سخن گفتن، رنجی نمی‌برند. آنان که به دل و جان مهر می‌ورزند، باید رنجی بسیار بر خود هموار کنند تا لب بگشایند و بگویند که مهر می‌ورزند. بدین‌سان، باید سپاسگزار کسانی بود که به سخن گفتن دلیرند. اینان، بی‌آن که خود بدانند، همکاران آن کس‌اند که می‌آفریند.
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
نیازی نیست، همگان اندیشه‌ات را دریابند. برخی جان‌ها، به تنهایی، به سراسر مردم یک قوم می‌ارزند؛ آن‌ها، برای خویش می‌اندیشند؛ و آنچه را اندیشیده‌اند، می‌بایست که می‌اندیشیدند
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM

حجم

۵۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

حجم

۵۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۹۳,۵۰۰
۵۰%
تومان