بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب غریب قریب | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب غریب قریب اثر سعید تشکری

بریده‌هایی از کتاب غریب قریب

نویسنده:سعید تشکری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۲ رأی
۴٫۶
(۲۲)
مولا جان! هر صاحب ادّعایی در بارگاه تو بی‌ادّعاست‌. هر صاحب سری‌، در آستان تو بی‌سر است‌. هر صاحب دلی در بارگاه تو بی دل‌ است، مجنون، شیدا، بی‌سر و بی‌پا‌. اینجا دل فقط به مهر تو نشان می‌یابد و زنده می‌شود‌ و قریبت می‌شود‌‌. ای غریب‌نواز‌! مهرت با این همه دل شیدا چه کرده است.
m.salehi77
صدای نقاره برمی‌خیزد‌. هر روز نقشی نو بر این بنای هزار نقش می‌خورد. این سرا زنده و پویاست. هرکه به این بارگاه آمده‌ اگر عزیز بوده‌، عزیزتر شده‌ است. اگر زمین خورده بوده، نه برخاسته که بر آسمان عزّت و حرمت نشانده شده است‌.
m.salehi77
اگر خاک شوی یا خاکستری بر باد، مهر رضا، خانه‌زاد آستانت می‌کند. روحت را محرم حرم می‌کند؛ تا ابد، تا قیامت.
Razie
عزّت و جاودانگی روح قدسی رضا، ماندگار شدند. که هر که از این دنیای فانی گذشت و دل به مهر رضا سپرد، ماند و غیر او هرچه بود، رفت‌. به عزّت او ماندیم‌. خدایا از این عزّت و آستان کبریایی، جدایمان مکن‌. خدا ز آستان رضایم جدا نکند من و جدایی از این آستان خدا نکند.‌
88888888
ادگی داشت‌؛ محراب ایوان صفّه، ایوان روبه‌رو، رواق‌ها، کاشی‌ها‌ و کتیبه‌ها‌. دل فریزر دوباره آرام شد‌. گویی سال‌هاست اینجاست‌. میرزا جواد گفت و نگاهش کرد. - به این فکر‌ می‌کنی که چرا اینجا این‌گونه آرامش داری؟ فریزر فکر کرد چگونه او آنچه در سر او‌ می‌گذرد را‌ می‌داند. - بله... واقعاً چرا؟ - این احساسی است که مسلمان و مسیحی ندارد. اینجا آرام دل‌هاست‌. دوباره به صحن سقاخانه برگشتند‌. سقاخانۀ اسمال طلا.
88888888
اشعار روضه‌الشهدای حسین واعظ کاشفی است. ذکر مصیبت سرور شهیدان است. جدّ مظلوم امام غریب! و همزمان خودش خواند. ما بلا بر کسی عطا نکنیم تا که نامش ز اولیا نکنیم این بلا گوهر خزانۀ ماست ما به هر کس، بلا عطا نکنیم
کاربر 2233
تنها چیزی که انسان مقابلش قد خم می‌کند، تنها چیزی که سلاطین را هم شکست داده است، تنها چیزی که دست من و شما نیست، تنها چیزی که همه مغلوب آن هستیم... مرگ! مرگ، سلطان محمود غزنوی را هم بُرد. وقتی بیاید، پیر و جوان و زن و مرد و سلطان و فقیر و دارا و ندار نمی‌شناسد. زمانش که برسد باید بروی. چه آماده باشی، چه نه. چه منتظر باشی، چه نگران مُردن، چه هراسان از آن... باید بروی. وقتی بیاید باید کوله‌بارت را برداری و بروی. چه پُر و چه خالی! او تو را با خود خواهد برد. همان‌گونه که سلطان محمود را با خود برد.
م.ظ.دهدزی
می‌شنوی مأمون؟ صدای شیون و فریاد که از آسمان برپاست. صدای ناله‌ای که در زمین جاری است. گوش‌های تو تا ابد از این صدا پر خواهدبود. صدای آنان که مرا می‌خوانند. آنان که برای شهادت من می‌گریند. صدای دعا و مناجات، می‌بینی مأمون؟ خواست تو، آن‌گونه که خیالت بود انجام نخواهد شد.
م.ظ.دهدزی
چشم‌هایت را باز کن. اینجا و در سرزمین خودت، آنان میهمان تواند و تو میزبان. حکومت‌ها می‌آیند و‌‌‌ می‌روند، امّا سرزمین من، همین‌جا‌‌‌ می‌ماند. تو‌‌‌ می‌خواهی خودت را آوارۀ کدام سرزمین کنی و میهمان باشی نه میزبان.
✴⋆ 🎀 𝐸𝓁𝒶𝒽𝑒 🎀 ⋆✴
و می‌بینم اینجا فرشتگان به پروازند. منتظر، تا فوج فوج بیایند. بیایند و بر غربت و مظلومیت من گواهی دهند و بگریند. و باز بالا بروند، و فوجی دیگر به زمین بیایند، تا نفخ صور، تا قیامِ قیامت. بدانید که دیدار با رضا، لمس فرشتگان است و هم‌جواری با آنان؛ همان‌گونه که جدّم، رسول خدا، وعده‌ داده بود.
maryhzd

حجم

۴۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴۰ صفحه

حجم

۴۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان