- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب زایو
- بریدهها
بریدههایی از کتاب زایو
۴٫۴
(۵۱۵)
ادواردو در بیسیم آهی کشید. دستی لای موهایش برد. قاب عکس را از فرانس گرفت و بوسید و دوباره گذاشت جلوِ چشمش، کنار درجهٔ وضعیت موتورها. سپس شروع به توضیح دادن کرد:
_ دکتر پارسا! میدونی چرا به من میگن ماتادور؟
_ نه.
_ چون مرگ از من میترسه، دکتر! داستان من، داستان عشق و مرگه؛ مثل داستان ماتادورهای اسپانیایی!
توماس پوزخندی زد و گفت: حالا پیازداغش رو زیاد نکن! اصل قضیه رو زودتر بگو که میخوام کل اقیانوس رو بخوابم.
StarShadow
بعد خندید و گفت: همه زیر دست و پای گاوها له میشن، ماتادور ما رو شاخ گاوها تیکهتیکه شد!
ادواردو که کمی حالت اندوه داشت، با لحن کشداری گفت: خب، هزینهٔ عشقه دیگه!
فرانس خیلی جدی گفت: ببند دهن گشادت رو، ماتادور!
StarShadow
توماس به هر دوِ آنها خیره شده بود. رو کرد به ادواردو و گفت: میارزید؟
فرانس بسته را به بقیه نشان داد و گفت: قطعاً میارزید! این سیگار کوبایی اصل توی این دوره و زمونه اصلا پیدا نمیشه!
اما ادواردو نگاهی به عکس انداخت و به آرامی و با اطمینان خاصی که در صدایش بود، پاسخ توماس را داد:
_ میارزید!
و عکس را بوسید.
StarShadow
یکی از آنها پوستری را که در دست داشت، باز کرد و بالای سر گرفت و با صدایی بلند گفت: نه، ما مردم نمیذاریم. ما همه، مردم این زمین هستیم. هیچ فاصلهای میان ما نیست. ما مقاومت میکنیم. رفاه و تجمل بسه! اشرافزادگی بسه! دیگه جنگ بسه! توطئه بسه! فاصلهٔ طبقاتی بسه!...
StarShadow
نوای مرشد ناگهان قطع شد و صدای مردی با لحن رسمی و جدیِ گویندههای خبر پخش شد:
_ شنوندگان عزیز! توجه شما را به یک خبر فوری جلب مینمایم!...
M Kh72
یک انقلاب علیه حکومتی که این بلا رو سر مردم آورده. نظامی که میگه، چاقها چاقتر بشن و لاغرها بمیرن!
soroosh7561
یک قانون جنگ هست که میگه: «در مبارزات از انرژی دیگران علیه خودشان استفاده کن!»
سپهر
گاهی چیزهایی لایق خراب شدن و محکوم به نابودی هستن!
MOBINA
در راه، هواروهای دیگر در ارتفاعهای مختلف مشغول پرواز بودند و به سمت مقصدهای مختلف در آسمان شهر تهران پرواز میکردند. با آمدن هواروها، چند سالی بود که تهران از شر دود و ترافیک خلاص شده بود.
علیمحمد فخریاسری
وقتی پای هنر وسط باشه، باید بگم تنها جایی که آب و هواش هم بوی هنر میده، کشور منه!
˼السـیِّدةَالشَهیدة˹
قدرت یک ملت از هر عنصری بیشتره. اگر چه اون عنصر، ارتش و سلاح و ملت باشن! اما این قدرت نیاز به یک پشتوانه داره و اون، استواری اون ملت بر عقیدهشه.
MOBINA
از دو روز پیش که خبر پیروزی حزب اسلامگرای امریکا، یعنی همون «حزب آسمان» با رهبری بیل اسمیت در دنیا پخش شد، او در اولین نطقش گفت: «گروهی متشکل از نمایندهٔ ملتهای بزرگ، به زودی مردم دنیا را از شر ویروس زی. اُ. نجات میدهند.»
M Kh72
مهاجر بودند؛ نه به معنی کسانی که از وطنشان هجرت میکنند؛ بلکه به اجبار از وطنی که بیمار شده بود فرار میکردند.
M Kh72
استاد بیل اسمیت به افق و اقیانوس چشم دوخت و به این فکر میکرد که چطور کشف قارهٔ آنها براساس نقشه ای از قبل برنامه ریزی شده اتفاق افتاده و چقدر بومی و سرخپوست در این منطقه قتل عام شده تا کشوری به ظاهر متمدن پا به عرصه ظهور گذاشته.
M Kh72
وقتی خبر این ویروس مرگبار توی دنیا پیچید، این گروهها به وجود اومدن تا از این قضیه سوء استفاده کنن و با ایجاد شورش و جنگطلبی، امتیازاتی برای خودشون بخوان. اوایل به اسم «مهاجرها» شناخته میشدن، اما بعد ماهیتشون معلوم شد.
M Kh72
قدرت یک ملت، از هر عنصری بیشتر است؛ اگر چه آن عنصر، ارتش و سلاح باشد!
soroosh7561
این گذر زمان است که مشخص میکند چیزی ارزش است یا فضاحت؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوع است.
حتی الان!
MOBINA
از این لحظه به بعد، ما محافظ ویژهٔ شما هستیم!
kian.nzb
راستی، یه هوارو ثبت نام کردهم. ایران خودرو گفته یه ماهه تحویل میده.
_ به سلامتی! سطح تردد داشتی یا خریدی؟
_ نه، یه سطح تردد بیست کیلومتری رو با باجناغمون شریکی خریدیم. من از امتیاز استادیم استفاده کردم و اونم از امتیاز پولداریش!
M Kh72
«آتشِ من، اول خودم رو میسوزونه!»
soroosh7561
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان