- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب زایو
- بریدهها
بریدههایی از کتاب زایو
۴٫۴
(۵۱۵)
سپس با لبخندی مطمئن، در چشمان مریم خیره شد. دامن مریم را در دست گرفت و بوسهای بر آن زد
soroosh7561
این گذر زمان است که مشخص میکند چیزی ارزش است یا فضاحت؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوع است.
حتی الان!
کتاب خوان
تاریخ، چیز خوبیه. شاید بشه گفت علم شگفتیهاست! و شگفتانگیزترین درسش اینه که داستان آدم همانند چرخهایه که دایم تکرار شدنیه، و جملهٔ آخر هر کتاب تاریخ، تنها یک کلمهست: عبرت!
aban
راستی، یه هوارو ثبت نام کردهم. ایران خودرو گفته یه ماهه تحویل میده.
ترنج
دو قشر هستن که وقتی با هم تنها میشن، میتونن ساعتهای زیادی رو با حرف زدن بگذرونن: یکی دانشمندها، و دیگری زنها!
سپهر
فکر میکنین سازمان حقوق مردم دنیا در اون بیانیه چه تصمیمی رو مطرح کرد، دکتر پارسا؟
دکتر پارسا با لبخند تلخی به کیجی خیره شد و چیزی نگفت. کیجی ادامه داد: طبق رأی اکثریت اعضا، در اون بیانیه دستوری تصویب شد مبنی بر اینکه، سازمان جهانی بررسی و مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی، که با مشارکت همهٔ ملتها در سال ۲۰۲۸ تأسیس شد، باید منحل بشه!
M Kh72
توی این دنیا بعضی از زور ثروت میمیرن و بعضی از فقر.
soroosh7561
گذر زمان ارزش واقعی چیزها رو مشخص میکنه.
الهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
دکتر پارسا با دیدن رئیس سازمان حمل و نقل فضایی در آن جمع، به فکر فرورفت. همین طور که به رئیس سازمان حمل و نقل فضایی چشم دوخته بود، به این فکر کرد که آیا طرح انتقال مردم به کرهٔ ماه و مهاجرت از شر ویروس _ که بعضی از کشور ها آن را انجام دادهاند _ در دستور کار قرار گرفته؟...
Aysan
حشرات مانند پشههای غولپیکری به رنگ قهوهای با بالهایی شفاف بودند. دست و پایشان ظریف بود، اما جثهٔ آنها به اندازه دو کف دست بود. خیلی بزرگتر از یک پشه.
توماس توی بیسیم گفت: فقط حواستون باشه نیش نخورین!
_ چرا اینقدر بزرگ هستن؟
_ یک گونهٔ جهشیافتهن. ژنتیک این بدبختها رو دستکاری کردهن.
🍃🌷🍃
قدرت یک ملت از هر عنصری بیشتره. اگر چه اون عنصر، ارتش و سلاح و ملت باشن! اما این قدرت نیاز به یک پشتوانه داره و اون، استواری اون ملت بر عقیدهشه.
H.B
این، گذر زمانه که مشخص میکنه چیزی ارزشه یا فضاحت؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوعه، حتی الآن!
H.B
دکتر پارسا جلوِ ورودی تونلی تنگ و باریک ایستاده، و به عمق سیاه آن خیره شده بود. سپس «یا علی» گفت و اولین قدم را به داخل آن گذاشت. اما کسی چه میدانست؟ شاید فردا تیتر اول روزنامهها این بود: «دنیا در برابر زایو به زانو درآمد!»
فرحان شهرویی
میخوان جنگ جهانی سوم رو هم راه بندازن. فکر میکنین کی باید بره و بجنگه؟ ما... به خاطر چی؟ هیچی... فکر کردین پسر فلان سرمایهدار میره برای هیچ بجنگه؟... نه. کنار پدرش میشینه و به شمردن پولی که از فروش سلاح یا مواد یا هر چیز دیگه به دست آوردن، مشغول میشه.
سپهر
توی این دنیا بعضی از زور ثروت میمیرن و بعضی از فقر.
سپهر
استاد بیل اسمیت در چشم دکتر پارسا خیره شد و گفت: اولین روز که وارد دانشگاه شدم، پدرم گفت: «برو درس بخون و حقیقت رو کشف کن. همین!» چند ترم که گذشت، تازه حرف پدرم با جرقهای در ذهنم روشن شد. از اون روز بود که من توی این راه قدم برداشتم. اون روز، راه من مشخص شد. از پیچوخمهای جوونی به یک راه راست و روشن رسیدم. جوون بودم و اون جرقه، تأثیر پیام یک آدم بزرگ بود که از اون سر دنیا خطاب به ما گفت که خودتون حقیقت رو بجویید... و من گوش کردم.
آبیِ آسمونی
زمان به جایی رسیده بود که صدای تیکتاک ثانیههای ساعت در گوش دکتر پارسا به بلندی صدای رعد و برق بود. دقیقه پشت سر دقیقه و ساعت پشت سر ساعت. خانه خلوت شده بود. مریم روی مبل نشسته بود و نگران بود.
آبیِ آسمونی
این گذر زمان است که مشخص میکند چیزی ارزش است یا فضاحت؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوع است.
حتی الان!
Melika_SA
ساشا در فکر فرورفت. زیر لب کلمهٔ «عقیده» را تکرار کرد و در چشمان دکتر پارسا عمیقا خیره شد و گفت: همون چیزی که در گذر زمان، اثری رو به یه ارزش ماندگار تبدیل میکنه.
M Kh72
یادش بخیر یک مربی داشتیم ایرانی بود! در مبارزه رودستش نبود، از نظر روحی بسیار قدرتمندتر بود. آموزشهای او همه فرهنگ مبارزه بر اساس قدرتطلبی و اندامنمایی را میان ما شاگردانش از بین برد. توجه به بُعد روح در مبارزه از نو جان گرفت.
M Kh72
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان