بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجنون در تهران | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجنون در تهران

بریده‌هایی از کتاب مجنون در تهران

نویسنده:حسین دهلوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۴ رأی
۴٫۱
(۵۴)
سهمم از زیبایی‌ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم‌ها
buria
من و تنهایی و این حال به‌هم ریخته‌ام در عجب ماندم از اقبال به‌هم ریخته‌ام
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شبیه گفته‌ی نیماست کارم این شب‌ها تو را به ظلمت شب‌هام چشم در راهم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
نه یوسفم، نه جفا از برادری دیدم به دست خویش رها گشته در ته چاهم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
عشق یک مهمان ناخوانده است، روزی می‌رود التماس و آه صاحبخانه هم بی‌فایده است
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
سه‌شنبه‌ها که دلم حال دیگری دارد چه می‌شود که به آن عطر جمکران بدهی؟ وضو گرفته‌ام از اشک چشم و منتظرم خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دلیل غیبت تو اشتباه‌های من است چقدر جای من آقا تو امتحان بدهی؟
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آهوی دل به پنجره‌فولاد بسته‌ام تقدیم می‌کنم به شما این شکار را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بر شانه‌های باد،‌ رها گشته پرچمی دلبر گشوده گیسوی دنباله‌دار را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم مثل سربازی، سقوطِ آخرین دروازه را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
سهمم از زیبایی‌ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم‌ها
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دل ببندم، دین و دنیایم؛ نبندم،‌ هستی‌ام... شیخ صنعانم که می‌ترسم از این تصمیم‌ها
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شاعران توصیف‌ها کردند از چشمت،‌ ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم‌ها
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شبیه گفته‌ی نیماست کارم این شب‌ها تو را به ظلمت شب‌هام چشم در راهم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
سه‌شنبه‌ها که دلم حال دیگری دارد چه می‌شود که به آن عطر جمکران بدهی؟ وضو گرفته‌ام از اشک چشم و منتظرم خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آهوی دل به پنجره‌فولاد بسته‌ام تقدیم می‌کنم به شما این شکار را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بر شانه‌های باد،‌ رها گشته پرچمی دلبر گشوده گیسوی دنباله‌دار را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
زیبایی‌اش به هم زده نظم قطار را این ایستگاه می‌برد از دل قرار را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دفتری هستم که لبریز است از سوز غزل کاش دریابی، منِ پاشیده از شیرازه را باز می‌خوانم برایت قصۀ دلتنگی‌ام باز می‌خوانی برایم قصۀ خمیازه را من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد ماه من! بس کن ندیدن‌های بی‌اندازه را دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم مثل سربازی، سقوطِ آخرین دروازه را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
کندی ساعات تنهایی برایم کافی است دیگر از جانم چه می‌خواهند این تقویم‌ها؟
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان