بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پی یر و لوسی | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پی یر و لوسی

بریده‌هایی از کتاب پی یر و لوسی

۴٫۰
(۴۵)
آیا برای زن چیزی شادی‌بخش‌تر از دیدن عکسی از کودکی محبوبش هست؟
نسیم رحیمی
زمانی که خوشبختی رو به شکوفایی است، زیباترین روز همیشه همین امروز است.
نسیم رحیمی
رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیه‌پذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبتهایش برای یک نوجوان چیست؟
نسیم رحیمی
اگر در میان جمعی که همگی ایمان دارند شما به‌تنهایی ایمان نداشته باشید، به کسی می‌مانید که عضوی از بدن را ندارد، شاید عضوی بی‌مصرف، اما عضوی که دیگران همه دارند؛ و آن‌گاه با خجلت می‌کوشید این فقدان را از چشم دیگران پنهان دارید.
نسیم رحیمی
افکار چگونه می‌توانند آزادانه در تبادل باشند وقتی که هر فردی از تعمق در اندیشه‌های خویش سر باز می‌زند؟
نسیم رحیمی
در هر نوجوان شانزده تا هجده ساله اندکی از روح هملت یافت می‌شود. از او نخواهید که جنگ را درک کند!
نسیم رحیمی
فقط زمانی باید هنرمند شد که نتوانیم آنچه را احساس می‌کنیم برای خودمان محفوظ بداریم، زمانی که فوران احساسمان بیش از حد باشد.
ati_ramos
ــ به هر حال، آنچه من می‌دانم این است که وقتی به جبهه بروم، هیچکس را نمی‌کشم. و فیلیپ بی‌آنکه با او مخالفتی کند، لبخندی غمبار بر لب آورد، زیرا خوب می‌دانست قدرت بی‌امان جمعیت با افراد ضعیف و اراده آنان چه می‌کند.
zohreh
فقط زمانی باید هنرمند شد که نتوانیم آنچه را احساس می‌کنیم برای خودمان محفوظ بداریم، زمانی که فوران احساسمان بیش از حد باشد.
zohreh
هوا می‌توانست هرچه دلش می‌خواست باشد: سرد یا گرم، بارانی یا پُرباد، برفی یا آفتابی! همه‌شان خیلی خوب بود. هریک از دیگری بهتر. زیرا زمانی که خوشبختی رو به شکوفایی است، زیباترین روز همیشه همین امروز است.
zohreh
از باورهای گذشته‌اش شرمنده بود، از این حماقت که نتوانسته است زندگی را همان‌گونه که هست ببیند. اکنون سرسختانه می‌خواست زندگی را بدون توهّم ببیند و نتیجه‌اش را هرچه باشد با خویشتن‌داری بپذیرد.
zohreh
هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
javadazadi
از چیست این کابوس هولناک زنجیره‌ای و بی‌انتهای زندگی که هر حلقه آن نیش در گردن دیگری فرو می‌کند و از خوردن گوشتش لذت می‌برَد، از دردش لذت می‌برد و با مرگش زنده می‌ماند؟ نبرد برای چیست؟ درد برای چیست؟ مرگ چرا؟ زندگی چرا؟ چرا؟ چرا؟...
javadazadi
هردو، هم پدر و هم مادر، فرزندان‌شان را می‌پرستیدند و مانند فرانسویهای راستین، در حق آنها عشقی عمیق و ذاتی داشتند و حاضر بودند همه چیزشان را فدای آنها کنند؛ همچنان که حاضر بودند برای همرنگ بودن با جماعت، آنها را بی‌هیچ تردیدی فدا کنند. فدای که؟ فدای آفریدگار نادیده. در هر زمانه‌ای ابراهیم، اسحاق را به مسلَخ برده است. و این سرمشق هنوز هم برای بشریت باقی است.
javadazadi
هوا می‌توانست هرچه دلش می‌خواست باشد: سرد یا گرم، بارانی یا پُرباد، برفی یا آفتابی! همه‌شان خیلی خوب بود. هریک از دیگری بهتر. زیرا زمانی که خوشبختی رو به شکوفایی است، زیباترین روز همیشه همین امروز است.
کاربر ۱۴۴۹۷۹۴
بسیاری دست به انتشار نشریات کوچکی زده بودند که عمر کوتاهشان در همان شماره‌های اولیه پایان می‌گرفت، به‌خاطرِ نبودن هوای آزاد؛ سانسور خلأ می‌آفرید؛
Hamid
هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست
elahe goudarzpour
رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیه‌پذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبتهایش برای یک نوجوان چیست؟ و اگر صادق و سالم باشد چرا باید پلیدی کشورهای در حال جنگ، که چون قوچهای ابله بر لبه پرتگاهی ایستاده‌اند که همه به درونش سقوط خواهند کرد، برایش جالب باشد؟ برای همه که جای عبور بود. پس این جنون خودویرانگری چیست؟ پس این وطنهای مغرور، این کشورهای دزدان، این ملتهایی که آدمکشی را چون وظیفه می‌آموزند چیست؟ چرا همه‌جا این‌همه کشتار میان آدمها؟ چرا همه یکدیگر را می‌درند؟ از چیست این کابوس هولناک زنجیره‌ای و بی‌انتهای زندگی که هر حلقه آن نیش در گردن دیگری فرو می‌کند و از خوردن گوشتش لذت می‌برَد، از دردش لذت می‌برد و با مرگش زنده می‌ماند؟ نبرد برای چیست؟ درد برای چیست؟ مرگ چرا؟ زندگی چرا؟ چرا؟ چرا؟...
elahe goudarzpour
وانگهی، زمانه، زمانه درددل کردن نبود! در این روزگار اعتماد کردن گران تمام می‌شد! روزی نبود که عقاید یا حرفهای خصوصی این و آن توسط خبرچینی وطن‌پرست افشا نگردد و به تعصب دامن نزند. چنین بود که از صمیمیت این جوانها نسبت به یکدیگر کاسته می‌شد: به‌خاطر دلسردی، از روی تحقیر، از سر احتیاط، و به‌خاطر احساس انزوای روحی.
elahe goudarzpour
پی‌یر به‌سوی پنجره بازگشت و لبهایش را بر شیشه بسته فشرد. لبهاشان از پشت دیوار شیشه‌ای به‌هم بوسه زدند.
🍁paiiz

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۵ صفحه

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان