بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پی یر و لوسی | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پی یر و لوسی

بریده‌هایی از کتاب پی یر و لوسی

۴٫۰
(۴۵)
هردو، هم پدر و هم مادر، فرزندان‌شان را می‌پرستیدند و مانند فرانسویهای راستین، در حق آنها عشقی عمیق و ذاتی داشتند و حاضر بودند همه چیزشان را فدای آنها کنند؛ همچنان که حاضر بودند برای همرنگ بودن با جماعت، آنها را بی‌هیچ تردیدی فدا کنند. فدای که؟ فدای آفریدگار نادیده. در هر زمانه‌ای ابراهیم، اسحاق را به مسلَخ برده است. و این سرمشق هنوز هم برای بشریت باقی است.
Saba
لحظاتی هست... که آدم از انسان بودنش خجالت می‌کشد...
Mitir
چون خطری تداوم یابد به عادت مبدل می‌شود و زندگی خود را با آن وفق می‌دهد؛ و دور نیست که اگر خطر عظیم نباشد و میان همگان تقسیم گردد، حتی جنبه جذابی هم به خود بگیرد.
Mitir
تنها چیزی که می‌توان از آن اطمینان داشت همین زمان حال است. زمان حالِ هردومان. و بهتر آنکه تمام سهمیه ابدی و ازلی‌مان را در همین زمانِ حال سرازیر کنیم!
Mitir
تنها چاره فراموشی بود، فراموشی، تا آخرین دم، با این امید که این آخرین دم هرگز نرسد. و تا آن زمان باید شاد ماند.
Mitir
زمانی که خوشبختی رو به شکوفایی است، زیباترین روز همیشه همین امروز است.
Mitir
گاهی از خودم می‌پرسم آدم حق چه چیزی را دارد؟ وقتی که این‌همه بدبختی، این‌همه رنج در اطراف خودمان می‌بینیم، اجازه نداریم چیزی برای خودمان آرزو کنیم... اما با همه اینها قلبم اصرار دارد و فریاد می‌زند که آری، حق دارم، حق دارم اندکی، فقط اندکی خوشبختی بخواهم...
Mitir
برای اینکه فعالیت معنایی داشته باشد، برای اینکه علم معنایی داشته باشد، زندگی باید معنا داشته باشد.
Mitir
هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
Mitir
چرا همه‌جا این‌همه کشتار میان آدمها؟ چرا همه یکدیگر را می‌درند؟ از چیست این کابوس هولناک زنجیره‌ای و بی‌انتهای زندگی که هر حلقه آن نیش در گردن دیگری فرو می‌کند و از خوردن گوشتش لذت می‌برَد، از دردش لذت می‌برد و با مرگش زنده می‌ماند؟ نبرد برای چیست؟ درد برای چیست؟ مرگ چرا؟ زندگی چرا؟ چرا؟ چرا؟...
Mitir
اگر در میان جمعی که همگی ایمان دارند شما به‌تنهایی ایمان نداشته باشید، به کسی می‌مانید که عضوی از بدن را ندارد، شاید عضوی بی‌مصرف، اما عضوی که دیگران همه دارند؛ و آن‌گاه با خجلت می‌کوشید این فقدان را از چشم دیگران پنهان دارید.
Mitir
این مذهب نوین طالب همه چیز بود و به کمتر رضایت نمی‌داد: تمام وجود آدمی را می‌خواست، جسمش را، خونش را، زندگی‌اش را، ذهنش را. و به‌ویژه خونش را. از زمان آزتکهای مکزیک بدین‌سو هیچ رب النوعی این‌گونه خون نیاشامیده بود.
Mitir
هردو، هم پدر و هم مادر، فرزندان‌شان را می‌پرستیدند و مانند فرانسویهای راستین، در حق آنها عشقی عمیق و ذاتی داشتند و حاضر بودند همه چیزشان را فدای آنها کنند؛ همچنان که حاضر بودند برای همرنگ بودن با جماعت، آنها را بی‌هیچ تردیدی فدا کنند. فدای که؟ فدای آفریدگار نادیده. در هر زمانه‌ای ابراهیم، اسحاق را به مسلَخ برده است. و این سرمشق هنوز هم برای بشریت باقی است. در این کانون خانواده، چنانکه غالبآ متداول است، محبت زیاد بود و صمیمیت هیچ. افکار چگونه می‌توانند آزادانه در تبادل باشند وقتی که هر فردی از تعمق در اندیشه‌های خویش سر باز می‌زند؟
Mitir
فقط به این خاطر زندگی می‌کنیم که کسانی را که دوستشان داریم دوست بداریم:
نسیم رحیمی
چه فایده که برای چیزی که بستگی به ما ندارد، خونمان را کثیف کنیم؟ فقط در تراژدیهاست که شاهد کشاکش قهرمانانه و پُرگویانه میان وظیفه و خوش‌گذرانی هستیم. وقتی که اختیاری نداریم، وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم و چانه‌مان را خسته نمی‌کنیم.
نسیم رحیمی
چه فایده که برای چیزی که بستگی به ما ندارد، خونمان را کثیف کنیم؟
نسیم رحیمی
آه! لحظاتی هست... که آدم از انسان بودنش خجالت می‌کشد...
نسیم رحیمی
ذهن آدمی شمّی دارد که از دور و پیش از آنکه احساس به درک چیزی نائل گردد موفق به شناسایی آن می‌شود. و حساس‌ترین این شمها، شمهای خودخواهی‌اند.
نسیم رحیمی
ــ بله، وقت کم است. ــ پس به همین دلیل نباید دوید! وگرنه زود به آخر خط می‌رسیم. باید آهسته گام برداشت.
نسیم رحیمی
فقط زمانی باید هنرمند شد که نتوانیم آنچه را احساس می‌کنیم برای خودمان محفوظ بداریم، زمانی که فوران احساسمان بیش از حد باشد.
نسیم رحیمی

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۵ صفحه

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان