بریدههایی از کتاب آخرین انار دنیا
۴٫۰
(۱۵۵)
مظفر صبحدم، در دنیا هیچ چیز به اندازه شجاعت و ناامیدی به هم نزدیک نیست... میفهمی. انسان شجاع کسی است که ناامید است. همه آن کسانی که آرزویی دارند ترسو هستند، برای این بود که آخرین نفری بودم که سنگر را ترک میکردم. چون ناامیدترین آدم دنیا بودم
vahidk
هیچ چیز مشکلتر از آن نیست که از ابتدا شروع کنی...
imarmiin
انسان دربند کسی است که از منافذ کوچک، امیال و آرزویش را برای زندگی برانگیزد.
mahdie
«دو جور راز هست، رازی که دنیا را در ظلمت غرق و ما را نابینا میکند و راز دیگری که ما را عمیقتر و ژرفتر به پیش میبرد. سریاس صبحدم اسرار کوچک به تنهایی فاقد ارزشند. آنچه با ارزش است کل معنایی است که از تمام اسرار کشف میکنی.»
mahdie
من که بعدها اتاقش را دیدم فهمیدم که دیدگاه او در بارۀ ابرمردشدن تا اندازهای به قدرت عضلات و ضرب سرپنجههای انسان بستگی دارد. او در روزگاری زندگی میکرد که ابرمردشدن برایش به معنی قدرتمند شدن بود. آن روز هم که میمیرد مقتولِ تصوری است که میخواست از خودش نزد دیگران ایجاد کند و خودش را جوان باجربزهای نشان دهد که از ترس و شکست واهمهای ندارد.
mahdie
انسان فقط در تحلیل و اندیشیدن در باره غمهای خودش خلاصه نمیشود. میتواند شادیهای خودش را تبدیل به تفكر و تأمل و خیال كند. تنهایی و زندان به انسان میآموزد که سماع را با اندیشیدن تغییر دهد.
mahdie
زندان تا آن حد بر من تأثیر گذاشته بود که نتوانم با صدای بلند از شادی و غمهایم حرف بزنم.
mahdie
آن سالها که اسیری ناآزموده بودم و هفتهها و ماهها را به رؤیای آزادی شماره میکردم... خیلی زمان میخواست تا یاد بگیرم انتظار نکشم... آه هیچ هنری از این سختتر نیست که به خودت بیاموزی انتظار نکشی...
mahdie
آدمی باید بداند راههای خودش کدامند، راههای خودش به تنهایی. راههایی که هیچکس دیگر امکان ندارد از آنها بگذرد... بعضی راهها در زندگی وجود دارند که آدمی حتا پس از مرگ هم شده باید از قیامت برگردد و از آنها راهی شود.
sina_m_farsakh
چیزی به نام انسان وجود دارد. چیزی دل نازک و قوی، موجودی که باید به تمام همنوعانش وفادار باشد...
sina_m_farsakh
دوست داشتن دیرهنگام هم شبیه ترحم و پشیمانی است نه عشق.
sina_m_farsakh
همه آن چیزهایی که طبیعت به انسان میبخشد برای آن است که بتواند برای خودش خانهای بسازد.»
sina_m_farsakh
انسان در دو وضعیت نیازمند هیچ نگهبانی نیست، وقتی آزادی در بیرون از خودش بیمعنا میشود و آن دم که در زندان احساس آزادی میکند.
sina_m_farsakh
«اما زمین را دارم، شب را دارم، روز و سایه و رمل را دارم، دنیا با همه بزرگی خودش مقابلم است. هزاران کشتزار هست که نانم میدهند، هزاران درخت هست که پنهانم دهند، هزاران گردباد هست که گمم کنند. من رفیق جهانم. دوست آسمان پهناورم، دوست مهتاب و رفیق گردبادم.
Mehrdad
«اما زمین را دارم، شب را دارم، روز و سایه و رمل را دارم، دنیا با همه بزرگی خودش مقابلم است. هزاران کشتزار هست که نانم میدهند، هزاران درخت هست که پنهانم دهند، هزاران گردباد هست که گمم کنند. من رفیق جهانم. دوست آسمان پهناورم، دوست مهتاب و رفیق گردبادم.»
Mehrdad
اگر بیست و یک سال در اتاقی در بیابان بمانی یاد میگیری چگونه روز خودت را پر کنی، چگونه برای خودت کاری درست کنی؛ مهمترین نکته آن است که بتوانی به زمان نیندیشی. هر وقت توانستی به گذشت زمان فکر نکنی خواهی توانست به مکان هم نیندیشی. چیزی که مرد اسیر را از پای در میآورد فکر کردن مدام به زمان و دیگر جاهاست.
mary
شهامت آن نیست که ترسی نداشته باشیم، آن است که در مقابل ترسهایمان مقاوم باشیم.
Arman ekhlaspour
وقت توانستی به گذشت زمان فکر نکنی خواهی توانست به مکان هم نیندیشی. چیزی که مرد اسیر را از پای در میآورد فکر کردن مدام به زمان و دیگر جاهاست.
فریبا
جنگ هر چند هم بر ضد خرابیها باشد در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد میکند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز غم میکند.
راحله فلاح
آخر سر باید کسی باشد که حکم کند، باید کسی که فرمان میراند از همه چیز بیزار باشد. باید توانایی حاشا کردن داشته باشد. بچههایش را له کند و در سیاهچاله زندگی خودش حبس کند. این را حق خودش میداند که نگذارد کسی از آن سیاهچاله باخبر شود. حق دارد. حکم کردن بر دنیایی این چنین ناپیدا، حق بزرگی است و پاداش بزرگی است و پاداش بزرگی هم دارد.
راحله فلاح
حجم
۳۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
حجم
۳۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
قیمت:
۱۹۵,۵۰۰
۱۵۶,۴۰۰۲۰%
تومان