بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

بریده‌هایی از کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

نویسنده:دنی دیدرو
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۴.۰از ۲۲ رأی
۴٫۰
(۲۲)
احتیاط فقط یک فرضیه است که در آن تجربه‌مان به ما اجازه می‌دهد وضعیتمان را به‌حساب بعضی از علت و معلولها بگذاریم تا بتوانیم یا به آینده امیدوار باشیم یا برعکس، از آن بترسیم.
آرمان
چون کسی نمی‌داند آن بالا چه نوشته‌اند، پس نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه باید بکند، در نتیجه دنبال هوسش می‌رود و اسمش را می‌گذارد عقل، در صورتی که عقل همیشه چیزی نیست جز هوس خطرناکی که گاهی به خیر می‌کشد و گاهی به شر.
آرمان
آقا، شما راهی بلدید که بشود این سرنوشت رقم خورده را پاک کرد؟ آیا می‌شود من خودم نباشم؟ و اگر من خودم باشم مگر می‌شود رفتارم جز این باشد؟ مگر می‌شود هم خودم باشم و هم کسی دیگر؟ مگر از وقتی که به‌دنیا آمده‌ام همه چیز حتی یک لحظه هم جور دیگری بوده؟ هر چقدر دوست دارید برایم موعظه کنید، شاید حرفهایتان درست باشد، اما اگر روی پیشانی من یا آن بالا نوشته باشند که حرفهایتان را قبول نکنم، چه کاری از دستم ساخته است؟
آرمان
ارباب: پس تو عاشق هم شده‌ای؟ ژاک: البته که شده‌ام! ارباب: آن هم به‌خاطر یک تیر؟ ژاک: به‌خاطر همان یک تیر. ارباب: تا به‌حال یک کلمه هم به من نگفته بودی. ژاک: البته که نگفته بودم. ارباب: خب چرا؟ ژاک: چون این ماجرا را نه زودتر می‌شد گفت، نه دیرتر.
آرمان
ژاک: دوست ندارم از زنده‌ها حرف بزنم، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می‌کشد؛ اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند. ارباب: نه انقدر در مجیزگویی دست و دلباز باش و نه انقدر در انتقاد تلخ؛ همه چیز را همانطور که هست بگو. ژاک: آنقدرها هم آسان نیست. هر آدمی شخصیت و منافع و سلیقه و شور و شوق مخصوص به خودش را دارد که باعث می‌شود مطالب را مبالغه یا تعدیل کند. و شما می‌گویید همه چیز را همانطور که هست بگو!... در سرتاسر یک شهر بزرگ هم شاید چنین چیزی روزی دوبار پیش نیاید. تازه مگر کسی که به حرفهایتان گوش می‌دهد حسن‌نیتش بیشتر از کسی است که حرف می‌زند؟ نه. برای همین هم هست که در یک شهر بزرگ هم روزی دوبار حرفهایتان را درست نمی‌فهمند.
javadazadi
می‌دوند به‌سوی قلعه بزرگی که بر سردرش نوشته است: «من به کسی تعلق ندارم و متعلق به همگانم. شما پیش از ورود به این قلعه همین جا بودید و پس از خروج از آن نیز همین جا خواهید بود.» آیا وارد این قلعه می‌شوند؟ ـخیر، چون یا نوشته نادرست است و یا پیش از ورود به قلعه در آن بوده‌اند. ــــ اما آیا از قلعه بیرون می‌آیند؟ ـخیر، چون یا نوشته نادرست است و یا از آن قلعه بیرون آمده‌اند و باز در آن هستند. ــــ خب، در آنجا چه می‌کنند؟ ژاک آنچه را در بالا رقم خورده است می‌گوید؛ و اربابش هر چه دلش می‌خواهد: و هر دو حق دارند. ــــ چه کسانی آنجا هستند؟ ــــ از همه رنگ. ــــ چه می‌گویند؟ ـیکی دو جو حقیقت و خروارها دروغ. ــــ نکته‌سنجانی هم آنجا هستند؟ ــــ در کجا نیستند؟
javadazadi
آن بالا نوشته که در تمام روزهای زندگی‌تان، تا روزی که زنده‌اید حدس بزنید، و تکرار می‌کنم، اشتباه کنید.
atoosa
مادام دولاپوموره به‌خاطر متانت رفتار از احترام زیادی در اجتماع برخوردار بود؛ اما وقتی به عشق مارکی دِزارسی جواب مثبت داد، مردم گفتند خودش را کوچک کرده و این زن فوق‌العاده هم سرانجام تا حد ما تنزل کرده... مادام دولاپوموره متوجه لبخندهای تمسخرآمیز اطرافیانش می‌شد؛ شوخیهایی را که درباره‌اش می‌شد، می‌شنید؛ بارها از فرط شرم سرخ شد و چشم به زمین دوخت؛ شربت تلخی را نوشید که برای زنانی تدارک می‌بینند که نجابتشان همیشه خار چشم و مایه هجو زنان زشتکار دور و برشان بوده است؛ متحمل جار و جنجالی شد که برای انتقام گرفتن از خشکه‌مقدسهای زاهدنما به‌پا می‌کنند
کاربر ۱۵۱۸۰۹۴
ژاک: ارباب جان، آدم نمی‌داند در زندگی از چه خوشحال باشد و از چه غمگین. به دنبال خیر، شر می‌آید و به دنبال شر، خیر. ما زیر آنچه آن بالا نوشته شده در جهالت به‌سر می‌بریم و آرزوها و خوشحالیها و ناراحتی‌ـ هایمان یکی از دیگری احمقانه‌تر است. وقتی گریه می‌کنم اغلب به این نتیجه می‌رسم که ابلهم. ارباب: وقتی می‌خندی چطور؟ ژاک: باز هم فکر می‌کنم که ابلهم
rain_88
ــ چیزی به بچه‌ها یاد می‌دهید؟ ــ خیر، خانم. ــ نه خواندن، نه نوشتن، نه تعلیمات دینی؟ ــ نه خواندن، نه نوشتن، نه تعلیمات دینی. ــ آخر چرا؟ ــ برای این که به من کسی چیزی نیاموخت، اما نادان‌تر از بقیه نیستم. اگر آنها هم باهوش باشند، می‌شوند مثل من، و اگر احمق باشند، هر چه یادشان بدهم فقط احمق‌ترشان می‌کند...
rain_88
ژاک: هنوز هم به شنیدن این داستان علاقه دارید؟ اما شاید فرماندهم هنوز زنده باشد. ارباب: چه ربطی دارد؟ ژاک: دوست ندارم از زنده‌ها حرف بزنم، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می‌کشد؛ اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند. ارباب: نه انقدر در مجیزگویی دست و دلباز باش و نه انقدر در انتقاد تلخ؛ همه چیز را همانطور که هست بگو.
rain_88
ژاک: آخ! ای کاش بلد بودم همان‌طور که فکر می‌کنم حرفم را بزنم! اما آن بالا نوشته شده که کله‌ام پُر از فکر باشد و برای بیان‌شان کلمه‌ای به ذهنم نیاید. در اینجا ژاک در متافیزیکی ظریف و شاید از هر نظر واقعی گیر می‌افتد. دلش می‌خواهد به اربابش بفهماند واژه درد معنا ندارد و فقط زمانی معنا پیدا می‌کند که احساسی را که قبلا تجربه کرده‌ایم به یادمان بیاورد.
rain_88
آیا ما سرنوشت را به دنبال خودمان می‌کشیم یا سرنوشت ما را؟ چه نقشه‌های عاقلانه‌ای که نافرجام مانده است و خواهد ماند! و چه نقشه‌های دور از عقلی که موفق شده است و خواهد شد!
rain_88
چون کسی نمی‌داند آن بالا چه نوشته‌اند، پس نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه باید بکند، در نتیجه دنبال هوسش می‌رود و اسمش را می‌گذارد عقل، در صورتی که عقل همیشه چیزی نیست جز هوس خطرناکی که گاهی به خیر می‌کشد و گاهی به شر.
rain_88
همیشه به خنده می‌گفت مذهب و قانون یک جفت چوب زیر بغل است که نباید از کسانی که زانوان ضعیف دارند گرفت.
hadi reshadi
ارباب: هر دو. بگو ببینم ژاک، به زندگی آن دنیا اعتقاد داری؟ ژاک: نه اعتقاد دارم و نه ندارم؛ فکرش را نمی‌کنم. سعی می‌کنم از زندگی همین دنیا که به ما ارزانی شده لذت ببرم، مثل مالی که وارث پیشکی دریافت می‌کند.
hadi reshadi
من نمی‌دانم ضوابط اخلاقی چیست، فقط می‌دانم مقرراتی است که به نفع خودمان برای سایرین وضع می‌کنیم
hadi reshadi
خطر فقط متوجه کسانی است که حرف می‌زنند؛ و من ساکت می‌مانم.
hadi reshadi
ژاک: دوست ندارم از زنده‌ها حرف بزنم، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می‌کشد؛ اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند. ارباب: نه انقدر در مجیزگویی دست و دلباز باش و نه انقدر در انتقاد تلخ؛ همه چیز را همانطور که هست بگو.
hadi reshadi
ما می‌پنداریم سرنوشت را خودمان تعیین می‌کنیم در حالی که این سرنوشت است که همواره ما را به دنبال می‌کشد
hadi reshadi

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۱۹۶,۰۰۰
۱۳۷,۲۰۰
۳۰%
تومان