بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش | طاقچه
کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش اثر مینو مشیری

بریده‌هایی از کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

نویسنده:دنی دیدرو
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۳.۹از ۲۲ رأی
۳٫۹
(۲۲)
مذهب و قانون یک جفت چوب زیر بغل است که نباید از کسانی که زانوان ضعیف دارند گرفت.
sepid sh
ژاک: دوست ندارم از زنده‌ها حرف بزنم، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می‌کشد؛ اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند.
Reza.golshan
زندگی هم همینطور است؛ یک نفر در میان خارستان می‌دود و زخمی نمی‌شود؛ دیگری هر قدمش را با احتیاط برمی‌دارد اما در باصفاترین جاده هم خار به پایش می‌رود و لت وپار به خانه می‌رسد.
alireza
همه از صبح تا شام از زندگی بد می‌گویند، اما هیچکس دلش نمی‌آید از آن دست بکشد! نکند زندگی دنیوی رویهمرفته انقدرها هم بد نباشد؟ یا شاید از آن دنیا می‌ترسند؟
sepid sh
سعی کردی چه کنی؟ ژاک: که همه چیز را به مسخره بگیرم. آخ! کاش توانسته بودم! ارباب: به چه دردت می‌خورد؟ ژاک: به این درد که از دلواپسی دربیایم، محتاج چیزی نباشم، متکی به خودم باشم، روی تیر و تخته کنج خیابان سرم به همان اندازه راحت باشد که روی بالش پر قو. گاهی هم همین‌جور هستم؛ اما شیطان نمی‌گذارد. چون با اینکه در مقابل اتفاقات مهم می‌توانم مثل کوه قرص و محکم بایستم، اغلب پیش می‌آید که با هیچ و پوچ و کوچکترین مخالفتی از جا در بروم؛ دلم می‌خواهد به خودم سیلی بزنم. حالا دیگر اهمیت نمی‌دهم؛ تصمیم گرفته‌ام همانی باشم که هستم؛ و اگر کمی فکر کنیم می‌بینیم نتیجه تقریبآ یکی است، منتها باید این را هم اضافه کرد که: مگر مهم است آدم چگونه باشد؟ این هم خودش نوعی تسلیم بسیار سهل و آسان است.
Shabnam Salami
آدم نمی‌داند در زندگی از چه خوشحال باشد و از چه غمگین. به دنبال خیر، شر می‌آید و به دنبال شر، خیر.
sepid sh
عقل همیشه چیزی نیست جز هوس خطرناکی که گاهی به خیر می‌کشد و گاهی به شر.
hedgehog
زندگی هم همینطور است؛ یک نفر در میان خارستان می‌دود و زخمی نمی‌شود؛ دیگری هر قدمش را با احتیاط برمی‌دارد اما در باصفاترین جاده هم خار به پایش می‌رود و لت وپار به خانه می‌رسد.
sepid sh
هیچکس نمی‌داند این چرخ گردون چه می‌خواهد یا نمی‌خواهد، چه بسا خودش هم نداند.
آرمان
«نخستین پیمان دو انسان فانی در پای صخره‌ای بسته شد که رو به فروپاشی داشت؛ آسمانی را به شهادت وفاداری خویش خواستند که دمی پایدار نبود: همه چیز در درون و در پیرامونشان درگذر بود و آن دو می‌پنداشتند احساسات قلبی‌شان تغییرناپذیر باقی می‌ماند. ای کودکان! ای کودکان ابدی!...»
کاربر ۱۵۱۸۰۹۴

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد