بریدههایی از کتاب وضعیت آخر
۴٫۲
(۲۶۷)
هرگونه واحد آمیزش اجتماعی یک «رفتار متقابل» نام دارد.
Amir Reza
کسی که به لذت بردن از بازی «وحشتناک نیست؟» سرگرم است، دوست ندارد حقایق به بازی راه یابند. اگر زنهای همسایه که صبحها میآیند و با هم گپ میزنند از بحث «شوهرها خیلی نفهماند» لذت میبرند، از زن همسایه تازه که میآید و میگوید شوهر من ماه است هیچ خوششان نمیآید.
کاربر ۶۴۹۰۷۹۹
طریق دیگری که میتوان «بالغ» را تقویت کرد این است که وقت بخصوصی را کنار گذاشت و نشست و درباره ارزشها و هدفهای زندگی، تصمیمهای کلی گرفت ــ چه این خود بخود بسیاری از تصمیمهای کوچک و کماهمیتتر را غیر لازم میسازد. این تصمیمهای کلی و بزرگ را البته میتوان بعدها دوباره وارسی و تجدیدنظر کرد. اینها به نوبه خود پایههای زیربنای فکری و اخلاقی را تشکیل میدهند، که براساس آنها سؤالهای لحظه به لحظه چه کنم و چه نکنم پاسخ داده خواهد شد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی کسی قادر است بگوید «این «کودک» من است» یا «این «والد» من است»، در حقیقت دارد با «بالغ» خود حرف میزند. بنابراین، صرفآ بر اثر همین سؤال کردن هم اکنون انسان خود را به سوی «بالغ» تغییر جهت داده است. در یک موقعیت فشار و ناراحتی، همین که انسان پرسید «این کیست که در من عمل میکند؟» خود تسکینی عاجل است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یکی از شیوههایی که میتوان برای شناسایی «والد» و «کودک» تمرین کرد کنترل حرفهایی است که آدم با خودش میزند. این کار نسبتآ ساده است، ولی تا آنجا که لزوم پاسخهای خارجی وجود نداشته باشد و وقت کافی هم برای بررسی اطلاعات موجود باشد. وقتی آدم احساس غم دارد، یا گرفته و پشیمان و واخورده و افسرده است، میتواند از خود بپرسد «چرا «والد» من دارد «کودک» ام را میزند؟»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
قدرت «بالغ» نیز اول در خویشتنداری نشان داده میشود: نگهداشتن جلو پاسخهای خودبخودی و قدیمی ــ «کودک» و «والد» ــ و فرصت دادن به «بالغ» برای محاسبه بهترین پاسخ.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
احساسات برانگیخته انسان علامت آن است که «کودک» درون انسان بیدار شده (به «قلاب» افتاده) است. حساسیت داشتن به این «کودک» و به احساس «غیر خوب» «کودک» اولین گام برای خوب عمل کردن «بالغ» است. وقتی آگاه میشوید و به خود میگویید که «این احساس «کودک» من است»، آنوقت ممکن است بتوانید جلو دخالت احساسات او را در اعمال خود بگیرید. به کار انداختن این اطلاعات فقط یک لحظه وقت میخواهد. تا ده شمردن، تمرین سودمندتری است که پاسخ خودبخودی را به تأخیر میاندازد تا «بالغ» کنترل رفتار متقابل را به دست گیرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
کسی که به لذت بردن از بازی «وحشتناک نیست؟» سرگرم است، دوست ندارد حقایق به بازی راه یابند. اگر زنهای همسایه که صبحها میآیند و با هم گپ میزنند از بحث «شوهرها خیلی نفهماند» لذت میبرند، از زن همسایه تازه که میآید و میگوید شوهر من ماه است هیچ خوششان نمیآید.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
خانم اول و خانم دوم از گفتگویی که درباره اوضاع «وحشتناک» داشتند بیشتر لذت میبرند، تا اینکه بخواهند وارد حقایق و واقعیتها بشوند. این بهخاطر احساس خوبی است که طبیعتآ از عیبجویی و انداختن تقصیر به گردن دیگران به آدم دست میدهد. وقتی از کسی عیب میگیریم یا او را مقصر میدانیم، در حقیقت مشغول بازنواختن نوار عیبجویی و مقصر شمردنی هستیم که در «والد» ما ضبط است، و این بازنواختن به ما احساس «خوب» میدهد چون «والد» «خوب» است، و ما داریم «والد» را اجرا میکنیم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«بالغ» معمولا هنگام گوش دادن با حرکات دائمی شناسایی میشود ــ حرکات صورت، چشمها، بدن ــ و چشمانی که تقریبآ هر پنچ ثانیه مژه میزنند. فقدان هرگونه حرکت، احتمالا علامت گوش ندادن است. به گفته ارنست، صورت «بالغ» هنگام گوش دادن همیشه روشن و متوجه جلو است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سرنخهای «والد» ـ لفظی: «من میخواهم ته و توی این موضوع را دربیاورم ــ برای اولین و آخرین بار!»؛ «دیگر نمیتوانم، جانم به لبم رسیده...»؛ «گوش کن، و همیشه یادت باشد که...»؛ (هرگز و همیشه و هیچوقت تقریبآ کلمات همیشگی «والد» هستند و خود نیز نمودهایی از سیستم محدود و قدیمیاند که بسته بودنشان را به روی هر نوع اطلاعات تازه در این جنبه آشکار میکند)؛ «مگر چند دفعه باید به تو بگویم؟»؛ «اگر من جای تو بودم...»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«کودک» درون ما اطمینان میخواهد. «کودک» میخواهد مطمئن باشد که هر روز صبح که چشم باز میکند خورشید طلوع خواهد کرد، مادر آنجا خواهد بود، و «آدمهای بد» در آخر فیلم گیر میافتند. اما «بالغ» میتواند قبول کند که در زندگی همیشه اطمینان مطلق وجود ندارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یک مرد «ساده» یا «بیفکر» زیاد در بند و درگیر واقعیت نیست؛ او بهسادگی تسلیم «والد» میشود. شعار او این است: «صلح (برای «کودک») به هر قیمت» «سخت نگیر» «روشهای قدیمی بهترین روشهاست» «به ما چه؟» «این طبیعت انسان است» «تاریخ تکرار میشود» «بگذار جورج این کار را بکند»...
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«بالغ» اصولا کارش این است که تکههای متحرک را تبدیل به اطلاعات کند و این اطلاعات را بر اساس تجربیات قبلی به جریان اندازد و بایگانی کند.»( ۴ )این جنبه با «والد» فرق دارد، «از این جهت که «والد» بهطور «تقلیدگونهای» قضاوتکننده است و عملا از مایهها و معیارهای عاریت گرفته از گذشته عمل میکند. «بالغ» با «کودک» نیز فرق دارد بدینگونه که «کودک» ناگهانی و بیدلیل و برهان عمل میکند، و اصولا تابع احساسات است.» از طریق «بالغ» است که انسان کوچک کمکم میتواند فرق بین زندگی را آنگونه که به او یاد داده و نشان داده بودند (یعنی «والد») و آنگونه که خودش آن را احساس کرده است (یعنی «کودک») و بالاخره آنگونه که خودش کشف و استنباط کرده است («بالغ») متوجه شود.
Farshad2C
به گفته سارتون رنجدیدگان واقعی تاریخ آنهایی هستند که نخواستند فرضیه اجتنابناپذیربودن انفصال را گردن بنهند.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
مثبت در منفی همیشه منفی است. اینکه مقدار مثبت چقدر بزرگ و مقدار منفی چقدر کوچک است مهم نیست؛ نتیجه جبری آن همیشه منفی است
drjafarlakzaei
برای فهمیدن اینکه تجربههای گذشته، چقدر در حال حاضر تأثیر دارند، مهم آن است که توجه کنیم چیزهایی که در قشر مخ ضبط شدهاند، در تعبیر ما از وضع جاری دخالت دارند:
بر اثر تحریک قشر مخ در ناحیه فوقانی شقیقه ممکن است... خطا تولید شود... و این بهم ریختگی خاطره و واقعیت نتیجه قضاوت و تعبیر شخص در رابطه با تجربه حال است
drjafarlakzaei
مغز مانند یک ضبط صوت عالی کار میکند، همه چیز را و هر تجربه زندگی را از لحظه تولد، و حتی احتمالا پیش از خروج از شکم مادر، ضبط میکند. (طرز عمل ضبط در مغز بدون شک یک فرایند شیمیایی است که اطلاعات را خلاصه میکند، کد میدهد، و بایگانی میکند و ما هنوز از جزئیات عمل آن بدرستی واقف نیستیم. تشبیه کار مغز به ضبط صوت، اگرچه ممکن است بیش از حد سادهلوحانه باشد، اما این سود را دارد که طرز عمل ضبط و تجدید خاطره را توضیح دهد. به هر حال، نکته مهم این است که ضبط در مغز انجام میگیرد و بازنواختن آن صادقانه و کاملا عین متن اصلی است.) پنفیلد میگوید:
هرگاه یک نفر آگاهانه به چیزی توجه کند، این چیز خودبخود در قشر مخ او در ناحیه شقیقه در هر دو طرف ضبط میشود.
این محفوظات دارای تسلسلاند و ادامه دارند.
drjafarlakzaei
«طفل در گرمی سوزان خشم میتواند ادامه حیات دهد ولی در انجماد دردناک بیاعتنایی امیدی برایش نیست.»
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
فعالیتها هم مانند کنارهگیریها و مراسم، ممکن است ما را از هم جدا کنند.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰۳۰%
تومان