بریدههایی از کتاب رازهایی درباره زندگی
نویسنده:باربارا دیآنجلیس
مترجم:هادی ابراهیمی
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۶ رأی
۴٫۹
(۱۶)
اگر رشد جادهای باشد که میخواهید در آن به حرکت در بیایید، تغییر وسیلهٔ نقلیهای است که باید سوار آن شوید تا شما را از «اینجا» به «آنجا» ببرد. اینکه این راه همیشه هموار نیست، دلیل نمیشود که از وسیلهٔ نقلیه بیرون بپرید.
محمدجعفر مغنی
آیا شما هرگز به یک حیوان وحشی اجازه میدهید داخل خانهتان این طرف و آن طرف بدود؟ آیا اجازه میدهید که مبلمان و اثاثیهٔ شما را خراب کند؟ آیا شما به یک بچهٔ سرکش و عصیان، در حالی که داد و فریاد میکند اجازه میدهید از این اتاق به آن اتاق بدود و سر راهش همه چیز را به هم بریزد و مزاحم کار شما بشود؟
البته که نه. با وجود این، اغلب ما به فکر و ذهنمان اجازه میدهیم هر طور دلش میخواهد، با توحش تمام مثل یک حیوان رام نشده و غیر اهلی یا کودکی عصیانگر و سرکش این طرف و آن طرف بدود و همه چیز را خراب کند و آرامش و صلح درون ما را به هم بزند و برایمان درد و رنج و زحمت زیادی درست کند.
Fatemeh_fmr
این گفته حقیقت دارد که قیافهٔ انسان در نهایت شبیه افکارش خواهد شد.
محمدجعفر مغنی
قرار نیست زندگی خیلی راحت و بیدردسر باشد. قرار نیست همه چیز عالی و بیعیب و نقص باشد. قرار بر این است که ما در اینجا با چالشهایی روبرو شویم. باید متحمل سختیها و مصائبی شویم. ما برای این به اینجا آمدهایم که بیاموزیم. مشکل اینجاست که ما این حقیقت بزرگ را از یاد بردهایم. از یاد بردهایم که هدف زندگانی چیست. گویی انسانها برای آمدن به این دنیا صف کشیدهاند و در این فکر هستند که زمین، ییلاقی عالی و بینظیر برای گذراندن تعطیلات است.
محمدجعفر مغنی
هنگامی که قلب خود را تشنهٔ عشق مییابید، تنها کاری که باید بکنید آن است که عشق بورزید. هنگامی که سوگوار عشقی هستید که هرگز نصیبتان نشده، تنها یک کار است که میتوانید انجام دهید: عشق بورزید. هنگامی که به مانند مسافری تشنه لب در بیابان ماندهاید و قلب و روح خود را تشنهٔ عشق مییابید، تنها یک چیز عطشتان را فر و خواهد نشاند: عشق.
چنانچه راه عشق را برگزیده باشید به چیزی جز عشق نخواهید رسید.
seemorgh
هنگامی که با مشکلات مانند دشمن برخورد میکنیم هرگز به آنها آن قدر نزدیک نمیشویم که هدایا و موهبتهای نهفته و مستتر در آنها را کشف کنیم. هرگز به مشکلات و موانع به عنوان فرصتهایی برای آموختن درسهای مهم زندگی نگاه نمیکنیم.
محمدجعفر مغنی
شما هستید که بیشترین قدرت، تسلط و اِشراف را بر زندگی خود دارید. شما هستید که تصمیم میگیرید از آنچه اتفاق افتاده احساس خوشحالی و خوشبختی بکنید یا احساس بدبختی و درماندگی.
محمدجعفر مغنی
هنگامی که یگانه هدف ما در زندگی آن است که «بهدست آوریم» و به موفقیتهای بیشماری دست یابیم، همواره احساس شکستخوردگی خواهیم کرد چرا که همیشه همه چیز آن طور که ما برنامهریزی کرده بودیم پیش نخواهد رفت.
هنگامی که به زندگی به مانند کلاس درس نگاه کنید که در آن موفقیت، تغییر و رشد و تعالی انسانی معنا شده است، رویدادها و احساسات خود را با دید و نگرشی متفاوت ارزیابی خواهید کرد.
Maede Doust
بزرگترین دشمن شما همان ذهنتان است. باور کردنش خیلی سخت است اما واقعیت دارد
محمدجعفر مغنی
هنگامی که به گذشته نگاه میکنید، متوجه میشوید که عمیقترین و بامعناترین روزهای زندگیتان آن روزهایی نبوده که هیچ اتفاق بدی برایتان نیفتاد، بلکه روزهایی بوده که گفتهاید: «چرا این بلاها سر من میآید!»
محمدجعفر مغنی
صرف اینکه چیزی ناراحتکننده و ناخوشایند و دردناک است به آن معنا نیست که لزومآ برای شما بد است
محمدجعفر مغنی
صرف اینکه شما متوجه درس یا نکتهٔ آموزندهٔ مسائل و مشکلات زندگی نمیشوید به این معنا نیست که درسی در کار نیست. چرا! در هر مشکل درسی نهفته است. اما ممکن است کشف آن کمی زمان ببرد. و اینجاست که موضوع درک و خودآگاهی و نیز ایمان مطرح میشود.
محمدجعفر مغنی
برای من مفهوم دوزخ و جهنم تنها در چهار کلمه خلاصه میشود: دیگر خیلی دیر شده است.
محمدجعفر مغنی
مواقعی از زندگیتان که متحمل درد و رنج زیادی نمیشوید و همه چیز خوب و خوشایند است میتواند نشاندهندهٔ این باشد که رشد زیادی نکردهاید.
محمدجعفر مغنی
یکی از دلایل اینکه اغلب ناراحت و معذبیم نیز همین است. به افکارمان اجازه میدهیم ما را هر جا که میخواهند ببرند، بدون اینکه از خودمان بپرسیم آیا واقعآ میخواهیم با آنها برویم یا نه. این دقیقآ مثل این است که در هر خودرویی را که از جلوی خانهتان رد میشود باز کنید و سوار شوید و به هر جایی که راننده شما را برد بروید و سپس با هزار زحمت راه برگشت به خانه را پیدا کنید و این ماجرا را با خودرویی دیگری از سر بگیرید.
هنگامی که متوجه میشوید ذهنتان شما را به سمت خاصی میبرد از خودتان بپرسید: آیا واقعآ دوست دارم با این فکر همراه شوم یا نه.
این فکر مرا به کجا میبرد؟ به سوی خوشحالی و رضایت بیشتر یا بدبختی و بیچارگی؟ به سوی قدرت و اقتدار یا ترس و جدایی؟ به سوی عشق و شادمانی یا تنهایی و افسردگی؟
seemorgh
دنیا هیچ وقت سعی نمیکند چیزی به شما بدهد، آن هم وقتی که دست شما پر است. وقتی زیاد از حد بار برداشتهاید و در هر دستتان چند عدد هندوانه دارید، به بار شما چیزی اضافه نمیکند. منتظر میشود تا جایی باز شود و شما آمادگی دریافت چیزی تازه و نو را داشته باشید، سپس چیزی به دست شما میدهد. این بدین معناست که به منظور دریافت یک چیز جدید میبایست آن چیزی را که قبلا به آن چسبیده بودید رها کنید.
seemorgh
شما هیچ مشکلی ندارید. تنها مشکلی که وجود دارد این است که فراموش کردهاید برای چه به این دنیا آمدهاید. قرار نبوده زندگی ساده باشد. قرار نبوده راحت و بی دردسر باشد. زندگی به این منظور طراحی شده است که شما را با چالش رشد و تغییر روبرو کند تا انسانی خودآگاهتر و مهربانتر و کمال یافتهتر شوید.
Maede Doust
بسیاری از ما آدمها زیر بار نمیرویم که دنیا سفر تفریحی نیست بلکه کلاس درس است. از خود میپرسیم: «قرار است تمام عمر کار کنم و رویدادهایی دردناک را یکی پس از دیگری از سر بگذرانم؟ این آن چیزی نبود که خیال میکردم. قرار بود مدام خوش بگذرد، تفریح کنم و راحت باشم. من دوست ندارم در این مدرسه ثبت نام کنم. من زنگ تفریح میخواهم!»
Maede Doust
چگونه است که بسیاری از ما در مقابل تغییر مقاومت میکنیم؟ چرا هر چه از دستمان برمیآید میکنیم تا اطمینان، قطعیت و امنیت داشته باشیم و مهار اوضاع را در اختیار بگیریم؟ ما انسانها دوست داریم همه چیز در زندگیمان شسته رفته و قابل پیشبینی باشد. ما این طور فکر میکنیم: «اول یک شغل خوب پیدا میکنم. بعد بچهدار میشوم و بعد از آن هم یک خانهٔ خوشگل میخرم. وقتی همه چیز سرجایش بود زندگی عالی میشود و تلاش میکنم اوضاع را همین طوری که هست حفظ کنم تا بمیرم.»
محمدجعفر مغنی
زندگی با عشق به این معناست که با یکیک روزهای زندگی خود مانند معشوق خود رفتار کنید. زندگی با عشق به این معناست که هر لحظه را تمام و کمال در آغوش گیرید، با نزدیکی و صمیمیت تمام؛ و عشق خود را از آن دریغ نکنید. زندگی با عشق به این معناست که هر رویداد را تمام و کمال تجزیه و تحلیل کنید و با شور و اشتیاق و تعهد تمام قلب و روح خود را به روی آن بگشایید. درست همانگونه که قلب و روح خود را به سوی معشوق میگشایید.
آیا میخواهید طعم عشق شورانگیز را بچشید؟ یک روز از زندگانی خود را انتخاب کنید و تصور کنید آن روز آخرین روز زندگی شما روی زمین است. تصمیم بگیرید آن روز را طوری زندگی کنید که گویی دیگر فردا اینجا نخواهید بود.
seemorgh
حجم
۳۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۱۹ صفحه
حجم
۳۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۹۰۰
۲۹,۹۷۰۷۰%
تومان