بریدههایی از کتاب خانه افعی
۴٫۲
(۹۴)
برای من استراحت کلمهٔ جدیدی بود.
؟
پرسیدم: «من کجا رفتم؟» و خانم با دقت نگاهم کرد، انگار که درست نمیدانست چه جوابی باید بدهد.
پرسید: «رفتی؟»
گفتم: «خودتون گفتین فکر میکردین که دیگه برنمیگردم.»
یک لحظه فکر کرد و گفت: «آآ، منظورم این بود که بیهوش بودی. ولی شاید... خب...، شاید به نظر خودت این طوری نیامده بوده. میتونی بهم بگی به نظر خودت چه اتفاقی افتاد؟»
مانده بودم چطوری به سؤالش جواب بدهم که فکر نکند جایم توی تیمارستان است: «اولش احساس کردم که افتادم زمین... ولی از یک جای دیگه سر درآوردم. نه توی این اتاق. فکر میکنم یک جایی زیرِ زمین بود. این نزدیکیها بیمارستان هست؟»
خانم بِر و بِر نگاهم کرد. چشمهایش به شدت برق زدند: «عزیزم گفتی بیمارستان؟ چه جور بیمارستانی؟»
💕Adrien💕
«ما با هم دوست نیستیم!» و به شدت متعجبش کردم. «من فقط آدمی بودم که شما از وجودش استفاده کردین. من برای آدمهایی مثل شما هیچ اهمیتی ندارم. چون دخترم، چون فقیرم، چون به دستمزدتون احتیاج دارم، چون شما اون ایدههای احمقانهتون رو مهمتر از هر چیز دیگهای میدونین.»
Sara.iranne
در بدترین کابوس خودم گیر افتاده بودم. پوستم انگار که هزارها حشره رویش میدویدند، مورمور میشد. فکر کردم خیلی راحت میتوانم از ترس دیوانه بشوم.
Sara.iranne
صورتم مثل گل آتش داغ شده بود و خونم از عصبانیت به جوش آمده بود. انگار مثل جراح شکمم را باز کرده و ضعیفترین قسمتهای وجودم را پیدا کرده بود.
Sara.iranne
کمکم درک کردم که معنی آن ظاهر و قیافهٔ ترسبرانگیز این نیست که خودشان هم هیولاهای وحشتناکی هستند. آنها هم مثل هرکس دیگری دوست داشتند یک کلام محبتآمیز بشنوند.
Sara.iranne
البته همهٔ اینها خرافات و چرندیات است. تعجبآور است که این نوع باورهای قدیمی میتوانند صدها سال دوام بیاورند. مثل بدنامی.
Sara.iranne
میدانستم نباید نشان بدهم که تا چه حد ترسیدهام. از ترس آدمها میشود سوء استفاده کرد
Sara.iranne
اما بعضی سؤالها بهتر است نپرسیده باقی بمانند.
Sara.iranne
فکر نمیکنم احساسی بدتر از این باشد که مردم آدم را به خاطر کاری که نکرده، سرزنش کنند.
Sara.iranne
حجم
۲۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۹۶ صفحه
حجم
۲۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۹۶ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۵۶,۲۵۰۵۰%
تومان