از خودم بدم آمد که اینقدر به فکر ریخت و قیافهام هستم.
Sara.iranne
خب، بگذارید بگویم خیلی خوب است که وقتی کسی با نگاهش بهت خنجر میزند، زخمی نمیشوی!
Sara.iranne
بهش خندیدم، اما حرفش را باور کردم.
Sara.iranne
پشتش لرزید. لرزشی که از سرما نبود
Sara.iranne
«تام کاتِریل، امیدوارم اینها رو بدون اجازه برنداشته باشی. دلم نمیخواد میوهٔ دزدی تو این خونه بیاد. کریسمس و غیرکریسمس فرقی نمیکنه.»
تام ابروهایش را بالا برد و گفت: «البته که با اجازه برداشتم.»
کاربر
جذام آن زن را تبدیل به چیزی کرده بود که دیگر شباهتی به آدمیزاد نداشت. با وجود این، دلم میخواست نوازشش کنم. مطمئن بودم سالهاست کسی به او دست نزده.
Sara.iranne
روزی که مامن مرد، آبیترین و براقترین آسمان ماه اکتبری که در تمام عمرم دیده بودم، بالای سرم بود و با آن رنگ و برقش به احساسم توهین میکرد.
Sara.iranne
وقتی کسی گریه میکند، من هم گریهام میگیرد، دست خودم نیست.
Pariya
خیلی خوب است که وقتی کسی با نگاهش بهت خنجر میزند، زخمی نمیشوی!
Pariya
ـ مردهها رو کجا میبرین؟ میبرین کلیسا که دفن بشن؟
یک لحظه مکث کرد و گفت: «دقیقاً نه.»
با اصرار گفتم: «ادامه بده.»
ـ جسدها رو میاندازن تو دریا. این راحتترین راه خلاص شدن از دست اونهاست.
حرفش را تکرار کردم: «جسدها رو میاندازن تو دریا؟ ولی این که خیلی وحشتناکه.»
این کارو فقط وقتی میکنن که چند نفر پشت سر هم بمیرن. دکتر هاکسور دلش نمیخواد کشیشها بیان اینجا و سؤال و جواب بکنن. البته خودمون براشون دعا میخونیم، ولی همه رو نمیفرستیم کلیسا که تو قبرستون کلیسا دفن بشن. دکتر هاکسور میگه باید بعضی از مرگها رو مخفی کنیم. وگرنه مردم میگن دکتر کارش رو اون طوری که باید، انجام نمیده. ممکنه بیمارستان رو تعطیل کنن.
بلاتریکس لسترنج