بریده‌هایی از کتاب رازهایی درباره مردان

مردها غالبآ پیشنهاد، نصیحت و پس‌خوراندی که شما در اختیارشان قرار می‌دهید را سوء تعبیر می‌کنند و آن را به‌عنوان یک حمله انتقادی تلقی می‌نمایند.

فرضیه‌ای وجود دارد که بیان می‌کند، انسان‌ها واجد یک حافظه ژنتیکی هستند؛ نوعی از خودآگاهی و هوشیاری که در طول اعصار به آن‌ها منتقل شده است؛ حافظه ژنتیکی که یک حسابدار نیویورکی را با تمامی اجداد ابتداییش که هزاران سال قبل داشته، به نوعی مربوط می‌سازد. چنین به نظر می‌رسد که این مردان تاکنون نیز غرایزی نظیر: حمایتگر بودن، ضعف نشان ندادن و کنترل اوضاع را در دست داشتن را همچنان از خاطر نبرده‌اند و بطرزی ناخودآگاه این غرایز را در زندگی روزانه خود نشان می‌دهند.

تعبیر و ترجمه مردان، از کلمات و جملات مشابه تعبیر ما زن‌ها نیست، مردها به معنای لغوی و تحت الفظی کلمات و جملات شما، فکر می‌کنند.

آن‌چه که مردها نمی‌توانند درک کنند، این است که صرف صحبت درباره احساسات برای ما زن‌ها بخشی از فرآیند حل‌وفصل آن احساسات است و این‌که خود صحبت کردن به ما کمک می‌کند، تماس و درک بهتری از احساساتمان داشته باشیم.

این جرأت که ایمانم را هرگز به عشق از دست ندهم، حتی هنگامی که عشق ورزیدن موجب دل شکستگی من شد. در این قبیل موارد شوق شروع دوباره، همواره در دلم زنده بوده است.

قانون شماره:۶ هرگاه متوجه شدم بی آن که از من خواسته باشد، مشغول نصیحت کردن و راه حل نشان دادن هستم و مثل پسر بچه‌ها با او رفتار می‌کنم، از این کار دست کشیده، نفس عمیقی می‌کشم و اجازه می‌دهم خودش مسائلش را حل کند، مگر آن که از من کمک بخواهد.

قانون شماره:۵ هنگامی که متوجه می‌شوم مشغول پر کردن جاهای خالی بوده‌ام، سریعآ از این کار دست کشیده و از خودمی پرسم، آیا او نیز به همان اندازه من تلاش کرده یا خیر؟ چنان‌چه او نیز تلاش کافی نکرده بود، به جای آن که اوضاع را به تنهایی اصلاح نمایم، خواسته‌هایم را مطالبه می‌کنم.

قانون شماره:۴ هرگاه می‌رنجم یا احساساتم جریحه‌دار می‌شوند، به جای آن که اخم کنم، یا با او تسویه حساب نمایم، یا طوری وانمود کنم که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، یا مثل دختر بچه‌ها رفتار کنم؛ به او می‌گویم که چه احساسی دارم.

قانون شماره:۳ با نگاه به این واقعیت که چگونه خود در ناکامی‌های روابط گذشته‌ام نیز سهیم بوده‌ام، سعی می‌کنم تا احساسات منفی خود را التیام بخشم و در این باره به گونه‌ای با نامزد یا همسر خود صحبت نکنم که گویی من یک «قربانی» بودم و او یک «زجر دهنده».

قانون شماره:۲ به محض آگاهی از احساسات منفی در خود، آن‌ها را با همسرم بازگو کرده و اجازه نمی‌دهم که این احساسات در من انباشته شوند.

قانون شماره:۱ هرگاه متوجه شدم با زیاد از خودم حرف زدن و کمتر سؤال کردن، سعی دارم او را تحت تأثیر قرار دهم، دست از این کار برداشته و در عوض به این فکر می‌کنم که آیا او می‌تواند، نامزد یا همسر مناسبی برایم باشد یا نه؟ (قبل از شروع به جلب علاقه او، به این می‌اندیشم که برایم مناسب است یا نه).

بارها دیده‌ایم که در تلاش به منظور تغییر مردان زندگیمان، اغلب فراموش می‌کنیم که خود چگونه تغییر کنیم. این یکی از مخرب‌ترین و پنهان‌ترین راه‌هایی است که ما زن‌ها را مدام ضعیف و ضعیف‌تر می‌کند. ما فرآیند رشد شخصی خود را به دست فراموشی می‌سپاریم و لذا از کشف روح مؤنث و فوق‌العاده‌ای که در یک‌یک ما زن‌ها وجود دارد، غافل می‌مانیم.

تغییر از زنی که هستید به سمت آن که همواره رؤیای آن را در سر خود می‌پرورانید، سفر ساده‌ای نیست. این سفر به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، تا در نهایت از ترس به شهامت، از قربانی شدن به خودکفا بودن و از ضعیف به قوی بدل گردید.

تغییر از زنی که هستید به سمت آن که همواره رؤیای آن را در سر خود می‌پرورانید، سفر ساده‌ای نیست. این سفر به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، تا در نهایت از ترس به شهامت، از قربانی شدن به خودکفا بودن و از ضعیف به قوی بدل گردید.

البته که عشق شما می‌تواند روی زندگی یک مرد تأثیر بگذارد. عشق شما می‌تواند حمایت، امنیت، شوق و جرأتی را که به آن نیاز دارد تا با دنیای درونی احساساتش روبرو شود را به او بدهد. اما تمامی تلاش‌ها، صحبت‌ها، اشک‌ها و گریه‌هایتان هرگز مؤثر واقع نخواهند شد، مگر آن‌که او نیز نسبت به رشد شخصی و پیشرفت و موفقیت خودش متعهد باشد و می‌بایست که خودش هم بخواهد، تنها در این موقع است که می‌توانید کمکش کنید.

مردها دوست دارند احساس استقلال کرده و این‌که خودشان کارها را انجام دهند. این به آن نیاز غریزی پسر بچه‌ها که استقلال خویش را جدا از مادرشان تعریف می‌کنند، برمی‌گردد. پسر بچه‌ها معمولا می‌گویند: «نه مامان، بذار خودم بند کفش‌هایم را ببندم، خودم می‌تونم این کار را بکنم.» هنگامی که مردی احساس کند به او کمک کرده‌اید تا مسئله‌ای را حل کند، به طرزی پنهان احساس ضعف می‌کند.

مردها نیاز دارند، احساس کنند که قادرند کارها را به تنهایی و به خوبی انجام داده و این‌که همیشه حق با آن‌ها است. همان‌طور که می‌دانید مردها خیلی رقابتی فکر می‌کنند، حتی با همسرشان. برخی اوقات هنگامی که ایده‌ای به ذهنتان می‌رسد با این‌که ممکن است با شما موافق باشند، اما از این‌که نظرتان را بپذیرند، امتناع می‌کنند. تسلیم شدن و اعتراف به این‌که نظرات شما نیز صحیح هستند، باعث می‌شود که احساس نمایند، شما باهوش‌تر از آن‌ها هستید و این چیزی است که اصلا دوست ندارند بپذیرند. مردها نیاز دارند احساس کنند همه جا رئیس هستند و مسئولیت کارها و تصمیم‌گیری‌ها با آن‌ها است. هنگامی که راه‌حلی برای مشکلی پیشنهاد می‌کنید که ممکن است با آن نیز موافق باشند، بخشی از آن‌ها احساس می‌نماید، شما رئیس هستید و این‌که قدرت و تسلط بیشتر در رابطه با شماست. این یکی از غرایز عمده در مردان محسوب می‌شود، اما در عین حال آن را با اصرار تمام انکار می‌کنند!

چنین دریافته‌ام که آسانسور اغلب مردها از آسانسور زن‌ها کندتر است. بدین معنی که حس کردن احساسات لایه لایه برای آن‌ها زمان بیشتری می‌برد. معمولا ابتدایی‌ترین لایه‌ای که مردها با آن تماس دارند خشم، معذب بودن و ناراحتی می‌باشد. به همین دلیل زن‌ها در این مواقع بی‌صبری می‌کنند. این حالت مردها به این دلیل نیست که می‌خواهند شما را ناراحت کنند، یا این‌که لجباز هستند، بلکه به این خاطر است که در این کار مهارت ندارند. پی بردن به احساسات برای مردها زمان بیشتری می‌برد، چرا که تماس و آشنایی کمتری در مقایسه با زن‌ها از دنیای درونی خود دارند.

«با آسانسور از مغزتان به دلتان بروید.» از بالاترین طبقه احساسات که عبارت است از خشم و سرزنش، به پایین‌ترین طبقه که عشق و درک می‌باشد، بروید. هربار که انتخاب می‌کنید، احساسات واقعی خود را درک کنید و به «حقیقت محض» (تمامی سطوح شش گانه) نگاه کنید؛ باید از طبقه اول شروع کرده و یکی یکی طبقات را برطبق الگوی احساسات پایین بروید. ابتدا احساس خشم خود را ابراز کنید و سپس آسانسور را در طبقه بعدی متوقف کرده و احساس مربوط به آن طبقه را ابراز کنید، تا این‌که به طبقه زیرین (عشق) برسید.

زیر این لایه، احساسات رنجش، غم و یأس خوابیده‌اند که آن‌ها احساساتی آسیب‌پذیر محسوب می‌شوند. در زیر، احساسات آسیب‌پذیرتری وجود دارند که عبارتند از ترس، نگرانی و ناامنی. همین‌که از این احساسات شدید عبور می‌کنید و به لایه‌های زیرین نزدیک‌تر می‌شوید، بهتر می‌توانید با تأسف خود تماس برقرار کرده و مسئولیت درک «حقیقت محض» را در رابطه با اتفاقی که افتاده است به عهده بگیرید. در این‌جاست که با نیات و خواسته‌های خود، به منظور تغییر واقعی، تماس برقرار می‌کنید. در زیر خشم، رنجش، ترس، پشیمانی، ندامت و عشق خوابیده است.