بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیچارگان | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب بیچارگان اثر فئودور داستایفسکی

بریده‌هایی از کتاب بیچارگان

۴٫۲
(۴۸)
عزیزم، وقتی چیز خوبی می‌بینم آن را درک می‌کنم و قدر آن را می‌دانم.
نون صات
عزیز دلم، تو چرا باید اینقدر بدبختی بکشی، مگر چه چیزی از آنها کم داری؟ تو خیلی مهربان و زیبا و فهمیده هستی پس چرا باید سهمی از زندگی نداشته باشی؟ چرا آدم‌های خوب باید در سختی و بدبختی زندگی را بگذرانند؟ خوشبختی خود به خود سر راه عدۀ دیگری ظاهر می‌شود. عزیزم می‌دانم با گفتن این حرفها نباید ذهنم را درگیر کنم. ولی منصفانه بگوییم، چرا سرنوشت باید به روی یک نفر لبخند بزند و نسبت به کودکی که در خانه‌ای محقر متولد می‌شود چنین ظالم و ستمگر باشد؟
Zeinab
عزیزم می‌بینی، برای آنها کوچکترین ارزشی ندارم، مثل زیلوی زیر کفش که فقط پاهایشان را با آن پاک می‌کنند. وارنکا، بی‌پولی مرا آزار نمی‌دهد اما بدبختی‌ها، نیشخندها، شوخی‌ها و اشارات دیگران مرا می‌کشد.
Zeinab
آه خدایا، چقدر فقر انسان را حقیر و پست می‌کند.
جو گُلدبِرگ
به جای نوشتن باید صورتم را اصلاح کنم. باید ظاهری آراسته داشته باشم، چون در مورد آدمها از روی ظاهرشان قضاوت می‌شود.
zohrehch
آنان می‌گفتند احمقم و این توهم برایم ایجاد شده بود که واقعاً همین‌طور است. اما وقتی تو چون رؤیایی آسمانی آمدی به زندگی تاریک و قلب و روحم روشنایی بخشیدی و آرامشی در قلبم پدید آوردی که دانستم از سایرین بدتر هم نیستم. درست است که جلا و درخشندگی را از دست دادم، اما من انسانی بودم با قلب و فکر که احساس می‌کردم در دست سرنوشت اسیر و تحقیر شده‌ام، دیگر برای وقار خود ارزشی قائل نشدم. بدبختی بر شانه‌هایم سنگینی می‌کرد، دلم را باختم.
bfs
آنچه از آغاز تولد، روح زجرکشیده‌ام در جستجویش بوده، یافته‌ام.
نون صات
دخترک کوچک خانواده کنار تابوت ایستاده و سخت در فکر بود. دوست ندارم بچه‌ها را چنین غرق در افکار خویش ببینم. وارنکا، چنین منظره‌هایی ناخوشایند است. عروسک کهنه‌اش روی زمین افتاده بود، با آن بازی نمی‌کرد، گیج و مبهوت انگشتانش را روی لبها می‌فشرد. صاحب‌خانه‌مان به او شیرینی داد. آن را گرفت اما نخورد. خیلی غم‌انگیز است، اینطور نیست وارنکا؟
نون صات
وقتی فقرا از سرنوشت شوم خود شکوه می‌کنند ثروتمندان ناراحت می‌شوند و می‌گویند آنها مزاحم و بی‌ملاحظه‌اند. آیا ناله‌های گرسنگان در شب خواب آنها را آشفته می‌کند؟ فکر نمی‌کنم.
فاطیما
یک آدم بدبخت هم مثل یک دوشیزه خجالتی است
جو گُلدبِرگ

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان