بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
۴٫۲
(۱۹۱)
مامانبزرگ میگفت: «گاهی وقتها، موقع فرار امنترین جای ممکن همون جاییه که بیشتر از همه خطرناک به نظر میآد.»
(:Ne´gar:)
گر چیزی نداشته باشی که بهش اهمیت بدی، اونوقت دیگه زنده نیستی. فقط وجود داری...
shima mousavi
مردم اغلب در مورد مامانبزرگ میگویند این است که «این بار دیگه حسابی از حد خارج شده». بریتماری همیشه این را میگوید. السا گمان میکند مامانبزرگ به همین دلیل قلمروی میاماس را اینهمه دوست دارد: در میاماس هیچوقت از حد خارج نمیشوید، چون اصلاً حدومرزی وجود ندارد؛ نه مثل تبلیغات تلویزیون که مردم موهایشان را تو هوا تاب میدهند و میگویند «هیچ حدومرزی ندارند»، بلکه به شیوۀ درست، بدون هیچ محدودیتی، چون هیچکس دقیقاً نمیداند میاماس کجا شروع میشود و کجا به آخر میرسد.
Rasta (:
زن چنان نفس عمیقی میکشد که اگر یک سکه در آن میانداختی هرگز صدای رسیدن آن را به کف نمیشنیدی.
rezvan_mehrani
مامانبزرگ همیشه میگفت: «فقط آدمهای متفاوت میتونن دنیا رو عوض کنن. آدمهای عادی عرضۀ تغییر دادن هیچ کوفتی رو ندارن.»
rezvan_mehrani
«لازم نیست همه عالی باشن، مامان.»
farahani
گاهی وقتها، موقع فرار امنترین جای ممکن همون جاییه که بیشتر از همه خطرناک به نظر میآد.
مرضیه
السا آهسته برمیگردد تا از بیمارستان بیرون برود، در حالی که شال گریفیندورش از اشک تر شده.
و آخرین چیزی که میشنود صدای مامانبزرگ است که توی گوشی میگوید: «نمیخوام السا بدونه من دارم میمیرم، چون هر بچۀ هفت سالهای باید ابرقهرمان خودش رو داشته باشه، مارسل، و یکی از نیروهای فراطبیعی ابرقهرمانها اینه که سرطان نمیگیرن.»
«:Scarlet
«گاهی وقتها، این کار رو میکنه. ناپدید میشه. لازم نیست نگران بشی. اون... از آدمها میترسه. یه مدت ناپدید میشه. اما همیشه برمیگرده. فقط به زمان نیاز داره.»
«گمونم به کمک نیاز داره.»
«کمک کردن به کسی که خودش نمیخواد به خودش کمک کنه کار سختیه.»
السا بهاعتراض میگوید: «اونی که میخواد به خودش کمک کنه احتمالاً اونی نیست که بیشتر از همه به کمک دیگران نیاز داره.»
fateme
مامانبزرگ میگفت: «گاهی وقتها، موقع فرار امنترین جای ممکن همون جاییه که بیشتر از همه خطرناک به نظر میآد.»
starlight
ناشناختهها همیشه ترسناکترینها هستند، و فقط با تکیه بر تخیل میشود ناشناختهها را شناخت.
Shaghayegh
اگر میخواهد در زندگی پیشرفت کند و به جایی برسد، باید موسیقی متن زندگیاش را خودش انتخاب کند.
ساينا
نکتۀ خاصی که در مورد خانۀ مادربزرگها وجود دارد این است که هیچوقت بویش را فراموش نمیکنید.
از نوادگانِ تالکین
«من و لیزت هم خیلی با هم فرق داریم.»
«اون از جنگهای ستارهای خوشش میآد؟»
«باید اعتراف کنم هیچوقت ازش نپرسیدم.»
«چطور ممکنه این سؤال رو ازش نپرسیده باشی؟!»
«ما از جنبههای دیگهای با هم فرق داریم. این رو مطمئنم.»
«پس چرا با هم هستین؟»
«شاید چون همدیگه رو همونطور که هستیم پذیرفتیم.»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
«تنهایی ندو. هرگز تنهایی ندو.»
ایرلیا
صبح قشنگی است، اما روز افتضاحی است.
ایرلیا
وقتی ابرها برن کنار، همهچی واضح میشه و معلوم!»
Hossein shiravand
«دیوانه میگرده دیوانه رو پیدا میکنه.»
Hossein shiravand
گفت: «بعضی چیزها رو باید به حال خودشون رها کرد.»
زینب دهقانی
«نمیخوام السا بدونه من دارم میمیرم، چون هر بچۀ هفت سالهای باید ابرقهرمان خودش رو داشته باشه، مارسل، و یکی از نیروهای فراطبیعی ابرقهرمانها اینه که سرطان نمیگیرن.»
الهام جعفری
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان