بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
۴٫۲
(۱۹۱)
السا میگفت آدمبزرگها کنار همۀ حماقتهایشان کارهای خوب هم میکنند ـ مثل اکتشافات فضایی، سازمان ملل متحد، واکسیناسیون، دستگاه پنیر ورقهکن. بعد مامانبزرگ میگفت نکتۀ اصلی زندگی این است که هیچکس صددرصد نکبت نیست و در عین حال همه نکبت هستند.
rezvan_mehrani
بدون شجاعت هیچکس نمیتواند غم و غصهها را تحمل کند
Aravir
«ولی میدونی چیه، اصلاً هر جور دوست داری! یه میلیون کتاب داشته باش برای خودت! من فقط دوست داشتم بپرسم. کتاب رو اگر روی آیپد هم بخونی، باز یه کتابه. سوپ سوپه حالا توی هر ظرفی که بریزی سوپ بودنش که فرقی نمیکنه.»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
خانۀ یک مامانبزرگ حس عجیبی دارد. حتی اگر ده یا بیست یا سی سال بگذرد، باز هم بویش را فراموش نمیکنی
کاربر mim_ alf
السا بچهای است که خیلی زود یاد گرفت اگر میخواهد در زندگی پیشرفت کند و به جایی برسد، باید موسیقی متن زندگیاش را خودش انتخاب کند.
از نوادگانِ تالکین
اگر آدمها را دوست نداشته باشی، نمیتوانند اذیتت کنند. بچههای تقریباً هشت سالهای که اغلب تحت عنوان «متفاوت» شناخته میشوند این موضوع را خیلی زود یاد میگیرند.
vafa
مامانبزرگ میگفت نکتۀ اصلی زندگی این است که هیچکس صددرصد نکبت نیست و در عین حال همه نکبت هستند. بخش سخت زندگی آنجا است که باید تلاش کنیم تا جایی که میشود از نکبت بودن فاصله بگیریم.
(:Ne´gar:)
آن دفعه که مامانبزرگ توی باغچۀ بریتماری و کِنت درست زیر بالکنشان یک آدمبرفی درست کرد و لباس آدمبزرگها را تنش کرد؛ از دور مثل این بود که یک نفر از پشتبام افتاده باشد پایین.
(:Ne´gar:)
السا بچهای است که خیلی زود یاد گرفت اگر میخواهد در زندگی پیشرفت کند و به جایی برسد، باید موسیقی متن زندگیاش را خودش انتخاب کند.
Hossein shiravand
مامانبزرگ یک عالمه وقت آزاد داشت. خودش همیشه میگفت: «هیچوقت با کسی که بیشتر از خودت وقت آزاد داره درنیفت.»
کاربر mim_ alf
«اگر نتونی از شر خاطرههای بد خلاص بشی، مجبوری اونها را با چیزهای شیرینیتر بپوشونی.»
🌱لوبیا چیتی🌱
بریتماری جملهای از کتاب نقل میکند: «ما میخواهیم دوست داشته شویم؛ اگرنه، مورد تحسین قرار بگیریم؛ اگرنه، ازمان بترسند؛ اگرنه، مورد نفرت و تحقیر واقع شویم. ما به هر قیمتی میخواهیم حسی را در دیگران برانگیزیم. روح ما از تهی بودن گریزان است؛ و به هر بهایی طالب ارتباط با دیگران است.»
(:Ne´gar:)
من دوست دارم یه نفر باشه که یادش بمونه من هم وجود داشتم. دلم میخواد یه نفر باشه که بدونه من اینجا بودم.
پارسا سلیمی
السا با خودش فکر میکند حتی اگر کسانی که دوستشان دارد قبلاً آدمهای مزخرفی بوده باشند، باید یاد بگیرد همچنان آنها را دوست داشته باشد. اگر همۀ آنهایی را که در گذشته مزخرف بودهاند از زندگیات کنار بگذاری، خیلی زود دیگر هیچ آدمی باقی نمیمانَد.
پارسا سلیمی
هرازگاه السا از مامانبزرگ میپرسید چرا آدمبزرگها اینطور احمقانه با هم رفتار میکنند. مامانبزرگ معمولاً جواب میداد چون آدمبزرگها آدم هستند و آدمها بهطور کلی موجودات نکبتیاند.
rezvan_mehrani
همۀ هیولاها از اول هیولا نبودهاند و همۀ هیولاها هم شکل هیولا نیستند. بعضیهایشان از درون هیولا هستند.
HASTI
«بریتماری همیشه اینطوری نبود. اون فقط... تنهاست.»
«اون کنت رو داره.»
مامان آنقدر آرام پلک میزند که چشمهایش بسته میماند.
«عزیز دلم، تنها موندن شکلهای زیادی داره.»
از نوادگانِ تالکین
گمونم معنیش این باشه که اگر از کسی که تو وجودش تنفر داره متنفر باشی، این خطر هست که شبیه همون آدم بشی.»
Elahe.G
السا تصمیم میگیرد صبح روز بعد در مورد پسرک از مامانبزرگ سؤال کند.
و یک روز صبح دیگر صبح روز بعدی در کار نیست.
Rasta (:
وقتی مادربزرگ داری، انگار یک ارتش پشتسرت داری. این بزرگترین امتیاز یک نوه است: اینکه بدانی یک نفر همیشه طرف تو است، هر چه پیش بیاید. حتی وقتی اشتباه میکنی. درواقع، مخصوصاً وقتی اشتباه میکنی.
یک مادربزرگ هم نقش شمشیر را دارد و هم نقش سپر. وقتی تو مدرسه میگویند السا «متفاوت» است، طوری که انگار متفاوت بودن به معنی بد بودن است، یا وقتی السا با بدن کبود از مدرسه به خانه میآید و مدیر مدرسه میگوید «باید یاد بگیرد با بقیه همرنگ شود»، اینجور وقتها مامانبزرگ پشت او است. اجازه نمیدهد السا بیدلیل عذرخواهی کند. نمیگذارد تقصیرها را به گردن بگیرد. مامانبزرگ هیچوقت به السا نمیگوید خودش را ناراحت نشان ندهد چون اگر ناراحت شود «بچهها از اذیت کردنش بیشتر لذت میبرند». هیچوقت نمیگوید السا باید «بیخیال باشد». مامانبزرگ راههای بهتری بلد است.
و هر چه السا در دنیای واقعی تنهاتر میشود، ارتش او در سرزمین نیمهبیداری بزرگترمیشود
Rasta (:
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان