بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
آدمی که همیشه به خاطر یک نفر دیگر زندگی کرده وقتی تنها باشد حتی خودش را هم بهسختی میشناسد.
Parinaz
فوتبال به خاطر همین چیزهایش عجیب است، چون از کسی نمیخواهد که دوستش داشته باشد.
masy n
زمانی کِنت به او اهمیت میداد. قضیه برمیگردد به روزهایی که کِنت بریتماری را میدید. آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است. گلهای بالکن هم از این نظر شبیه عشق هستند. حتی گاهی وقتها جوششیرین هم دردی را دوا نمیکند.
بهاران بانو65
وقتی اون بالا وایستادی و پایین رو نگاه میکنی، فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کار رو کردی، اون وقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچوقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.»
Nima Rabiei
یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی روزهایی که پشتسر گذاشتهای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمیفهمی چطور اینقدر زود گذشت.
فرشاد در سرزمین عجایب
میگویند که وقتی مادرها بفهمند بچههایشان زیر صخره گیر کردهاند میتوانند صخره را هم بلند کنند.
فرشاد در سرزمین عجایب
شکستن قلبی که بارها تَرَک برداشته کار سختی نیست.
فرشاد در سرزمین عجایب
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
شکوفه
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
شکوفه
«وقتی من کوچیک بودم، با خونوادم رفتیم کنار دریا. خواهرم همیشه سنگهای بزرگی پیدا میکرد و از روشون میپرید تو آب، شیرجه میزد و بعد برمیگشت روی آب. من همیشه بالای سنگ وایمیستادم، و اون از توی آب داد میزد بپر بریت، فقط بپر! وقتی اون بالا وایستادی و پایین رو نگاه میکنی، فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کار رو کردی، اون وقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچوقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.»
شکوفه
شور نوعی احساس کودکانه است؛ بکر و دستنخورده. اکتسابی نیست؛ غریزی است، برای همین آدم را درگیر میکند. منقلب میکند. مثل موجی آدم را سوار بر خود میکند و به دوردستها میبرد. بقیۀ احساسات زمینی هستند، اما شورْ آسمانی است.
شکوفه
در دنیای واقعی کسی برنده است که آرزوهای بزرگتری داشته باشد.
آیلار
بریتماری تمام شب را بیدار میماند. به بیخوابی شبانه عادت دارد، مثل تمام کسانی که کل عمرشان را برای یک نفر دیگر زندگی کردهاند.
آیلار
یک سال شد چند سال، و چند سال شد یک عمر. یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی روزهایی که پشتسر گذاشتهای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمیفهمی چطور اینقدر زود گذشت.
آیلار
«عشق که نباید همیشه آدم رو یاد آتیشبازی و گروه موسیقی بندازه، به نظرم میتونی اینطور بهش نگاه بکنی. واسه بعضی از آدمها مثل ما، عشق یه معنای دیگه میده. عشق واسه ما یعنی چیزهای ملموس!»
آیلار
وقتی کسی را در لحظهای که بیش از همیشه به تو احتیاج دارد ترک بکنی، آن وقت عشق چه ارزشی دارد؟
آیلار
اما شکستن قلبی که بارها تَرَک برداشته کار سختی نیست.
آیلار
بریتماری دیگر نمیداند کدامیک را دارد، ایمان یا امید. شاید هم هیچکدام.
آیلار
شاید داخل گلدانها فقط خاک باشد، اما زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
آیلار
آدمی که همیشه به خاطر یک نفر دیگر زندگی کرده وقتی تنها باشد حتی خودش را هم بهسختی میشناسد
reyhon
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان