بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
با دقت برگهای را که باید محل زندگی و هویتش را در آن بنویسد برانداز میکند. این روزها برای اینکه ثابت بکنید آدم هستید به تشریفات اداری نیاز هست. در این جامعه، برای اینکه یک نفر بتواند کار کند باید از هفتخان رد شود.
n re
انگار زندگی به همین سادگیهاست.
n re
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
Moonlight
وقتی اون بالا وایستادی و پایین رو نگاه میکنی، فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کار رو کردی، اون وقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچوقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.»
Moonlight
یک سال شد چند سال، و چند سال شد یک عمر. یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی روزهایی که پشتسر گذاشتهای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمیفهمی چطور اینقدر زود گذشت.
Moonlight
«عشق که نباید همیشه آدم رو یاد آتیشبازی و گروه موسیقی بندازه، به نظرم میتونی اینطور بهش نگاه بکنی. واسه بعضی از آدمها مثل ما، عشق یه معنای دیگه میده. عشق واسه ما یعنی چیزهای ملموس!»
شهرزاد میرزاعابدینی
بریتماری از آن آدمهای فضول نبود، اصلاً، فقط کنجکاو بود.
Moonlight
زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
Moonlight
عشق که نباید برای همه به معنای آتشبازی باشد. عشق میتواند جواب سؤال جدول باشد: پایتختی با پنج حرف، یا میتواند یادآوری زمان تعویض پاشنههای کفش باشد.
نَهَنگی با قَلبِ بنفش!
پچپچکنان میگوید: «اگه اون یه نفر بهت نگه چقدر موهای قشنگی داری، پس لیاقتش تنهاییه!»
نَهَنگی با قَلبِ بنفش!
اگر آدم چشمهایش را ببندد، میتواند تمام انتخابهای زندگیاش را به یاد بیاورد و بفهمد که همۀ آنها به خاطر یک نفر دیگر بوده است.
reyhan
اگر آدم چشمهایش را محکم ببندد و کمی صبر بکند، میتواند تمام لحظاتی را که فقط و فقط به خاطر خودش تصمیم گرفته به یاد بیاورد. و شاید بفهمد که هیچوقت چنین لحظهای نبوده است.
reyhan
یک نکتۀ جالب دربارۀ روستاهای بینراهی این است که آدم همانقدر که میتواند برای ترکشان دلیل پیدا کند میتواند برای ماندن هم بهانه پیدا کند. بعضی آدمها همیشه بین این دو گیر میکنند.
reyhan
هیچ مرگی عادلانه نیست. هر آدم سوگواری به دنبال مقصر میگردد. تقریباً همیشه خشم آدم آخرسر به نوعی لاعلاجی میرسد که هیچکس را مسئول مرگ دیگری نمیداند.
reyhan
مرگ یعنی درماندگی مطلق و درماندگی یعنی ناامیدی مطلق.
reyhan
اگر کسانی را که دوستشان نداریم نبخشیم، آن وقت دیگر برایمان چه باقی میماند؟ عشق چیست جز دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند حتی وقتی که لیاقتش را ندارند؟
reyhan
میدونی هر طرف که برم انگار به یکی پشت کردم. واسه همین درستترین کار اینه که جایی بمونم که بهش تعلق دارم.
reyhan
«میدونم به چی فکر میکنی. اما اینجا بورگه. تو بورگ ما همدیگه رو میبخشیم. انتخاب دیگهای نداریم. اگه نبخشیم دیگه دوستی واسهمون باقی نمیمونه که بخوایم از دستشم عصبانی بشیم.»
reyhan
آدم در لحظات ناامیدی دست به کارهای ناامیدکننده میزند.
reyhan
اونها همیشه برنده میشن. واسه همین باورشون شده که بُرد لیاقتشونه.
reyhan
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان